شيعه اسلام نيست.یاداشت شصت و هفت

یاداشتها و نوشته های مژگان پور محسن. 67

مژگان پورمحسن​ ش اسلام دينی عربی متعلق به هزار و چهار صد سال پیش و مطابق با جغرافيا و تاريخ و فرهنگ و رسوم واديان اعراب باديه نشين، بيابانگرد، فقيرو کاروان دزد، بسيار خشن و جنگجو تنظيم شده است. نويسندگان قرآن و احاديث بواقع حقيقت فوق را تأييد می کنند.​لشگر اسلام مناطق و سرزمين های بسياری را فتح نمود و مردمان آنها را با قدرت 

شمشيرمسلمان کرد يا کشت. بدين ترتيب در تهاجم های نخستين لشگريان اسلام خشونت و کشتار و اجبار و تحقير آنچنان بود که مردمان بسياری با تاريخ، جغرافيا، اديان، باورها، فرهنگها و زبانهای گوناگون تسليم هيولای عربی شدند بطوری که حتی چهارده قرن بعد هنوز جرأت نمی کنند سر از خاک تسليم بردارند و خود را غير عرب معرفی کنند.​

 

اما ما ايرانيان برای مخالفت با اعراب، با شکست هولناک و سختی که از اين دشمن بغايت وحشی و خونريز خورده بوديم، راههای گوناگونی را آزموديم که متأسفانه موفق نشديم و بدترين مرده زای اين دين عربی که « شيعهٔ اثنی عشری» نام دارد را بما حقنه کردند.​

 

 

بواقع سنی ها حق دارند شيعيان را « از دين خارج شده» بنامند. آنچه در ماه محرم در ايران می گذرد را نگاه کنيد و چند کليپ آنرا نشان جوانان سنی ديگر کشورها بدهيد و حرفشان را بشنويد و يا به غربيها نشان دهيد که وحشت کرده و فرياد می زنند « داعش». آخر کدام مسلمانی در جهان نوزاد شيرخواره اش را لباس مشکی می پوشاند و به سر کوچکش باند سبز « يا حسين» می بندد و بعد سرش را با قمه می شکافد و وقتی خون سر و روی نوزاد را پوشاند و طفلک يا از هوش رفت و يا جان باخت بعنوان سرباز سرور شهيدان او را سر دست بلند کرده همچون جام پيروزی خود و نوزاد بالای سر گرفته و به جمعيت نشان می دهد! اين همان قربانی است که اسلام می گويد درميان کافران مرسوم بوده که فرزند خويش را قربانی بتی ذهنی و خيالی يا بصورت مجسمه می کرده اند و اسلام آنرا مطلقأ ممنوع کرد.​

 

زنجيرزنی و قمه زنی عاشورا که مجروح کردن عمدی خويش است در اسلام مطلقأ ممنوع است. تکيه زدن، نذر امامان و امامزادگان کردن، توسل نمودن به اهل بيت همگی در قرآن حرام اعلام شده و نشانهٔ کفر است زيرا ايمان، توکل و توسل، نذر و نياز به « الله» است ولا  غير. حتی پيامبرش نمی تواند به شکلی، روشی يا وسيله ای سمبليزه شود ومورد نذر و نياز و زيارت و توسل واقع شود. ​

 

من از اين فرزند مرده زای اسلام که شيعهٔ آخونديست هزاران بار بيش از اسلام محمد و ابوبکر و عمر و عثمان و علی متنفرم.​

 

 

زمانيکه خمينی در سال ۱۳۵۷ در نوفل لو شاتو بود، من که در فرانسه دانشجو بودم چند بار بهمراه دانشجويان ديگری به آنجا رفته بوديم.​

 

در يکی از اين دفعات خمينی نيامد و ما که بيکار بوديم رفتيم سراغ ديگر آخوندها که آنجا بودند و من بر خلاف رفقايم هيچکدام از آخوندها را نمی شناختم و هرگز در عمرم تا به آنروز آنقدر آخوند نديده بودم. قرارشد برويم سؤالاتمان را از آخوندهای ديگربپرسيم. به اتاق بزرگی رفتيم که چندين آخوند در آنجا نشسته بودند. برخی عمامه سياه برخی عمامه سفيد؛ برخی عبای سياه، برخی رنگی. من بعنوان اولين سؤال از يکیشان پرسيدم «شما آخوند کجاييد؟» فکر می کردم آخوندها يونيفرم مدرسه شان را می پوشند. آن آخوند با زرنگی پرسيد « شما دانشجوی کجاييد؟» پاسخ دادم نمی شناخت هر چه توضيح دادم نه او شرق و غرب و شمال و جنوب فرانسه را می شناخت نه آخوندهای ديگر. آخر گفتم « مرز سوييس». تعريف کردم وقتی ۴ـ۵ ساله بوده ام يکبار از لای در ورودی منزلمان بمدت چند لحظه صحنهٔ هولناک  يک وحشی گری جمعی را ديده ام که مردانی با  زنجير و يک چاقوی بزرگ  ( قمه)  ديوانه وار به سر و روی خود ميزدند و خونريزی داشتند و آيا ايشان می تواند اين ديوانه بازيهايی که آبروی اسلام و مسلمانان را می برد ممنوع کنند؟ آخوند سفسطه گر گفت « مگر در سوييس هم سينه زنی هست؟» گفتم نخير آقا اين را من در ايران ديده ام. گفت « شما  سوييسی ها در غير ماه محرم به ايران برويد!»​

 

آمدم بگويم من تهرانی هستم که آخوند ديگری وارد صحبت شد و سريع موضوع را عوض کرد. چند روز بعد در نوفل لو شاتو آخوندی بمن نزديک شد و گفت « تو معصومانه زيرآب آخوند را می زنی، میفهمی؟» حرفش را اصلأ نمی فهميدم و او گفت « بهمين دليل هنوز هستی!» هيچ چيز از دو جمله اش نفهميدم؛ رفتم بيکی از پسرهای گروهمان گفتم که پاسخ داد اتفاقأ داريم برمی گرديم شهرمان و خلاصه از پيش آخوندها و خمينی رفتيم بدون اينکه  من هيچ پاسخی به سؤالاتم بگيرم. خمينی و آخوندها به ايران باز گشتند و با شعار هر روز عاشورا و همه جا کربلا ايرانيان را درسراسر کشور سياهپوش و زنجيرزن و قمه زن و هزار مرتبه بدترو وحشتناک تر از آن   تيرزن به هموطن و تيرخلاص زن به فرزندان رعنای ايران و حلقهٔ مرگ انداز به گردن دهها هزار تن از جوانان رشيد ايران و قمه زن بر پيکر پاک فريدون فرخزاد و دهها شخصيت هنری، ادبی، سياسی از نازنينان مردم ايران کردند.​

 

 

جنون آوری و ديوانه پروری زير سرآخوندهاست که اسلام صرفأ دکانشان است. مسلم بدانيد که آنها نه به « الله و قرآن ومحمد » باور دارند نه به خدايی ورای خويش نه به « علی و فاطمه و حسن و حسين» و نه به پل صراط و آن دنيا. ​

 

چراگاه و بهشت آخوندها همين جهان است و بهمين دليل زندگی را برای مردم، همه غير از خودشان جهنم می کنند.  ​

 

 

مرگ بر آخوندها، مرگ بر جمهوری اسلامی​

جاويد ايران، روشن باد مردم ايران

ایت حقیقت مانا