نگاهی اجمالی بر یک انشعاب

 ( در پی استعفای کریم قصیم و محمد رضا روحانی از شورای ملی مقاومت)

س.ملکوتی

باز نشر

در فرهنگ های بسته سیاسی نقد و بازخوانی پدیده ها در یک وارونگی اخلاقی به حذف و نکوهش و یا ستایش و مداحی خلاصه میگردد . احزاب و سازمانهای سنتی سیاسی ایرانی قادر به پذیرش گوناگونی اندیشه در درون خود نیستند زیرا اعتبار هستی خود را تنها در وحدت مطلق میجویند ، در وادی چنین فرهنگی ، اندیشه منتقد و رها شده از یگانگی صوری و قیود تشکیلاتی، همانند دیدگاهی مذهبی مرتد خوانده شده و با همه اشتراکات و اینهمانیهای ممکن زبان اندیشه ، تصویری بیگانه از هستی خود را در ذهنیت باورمندان به اسطوره وحدت درون گروهی ترسیم مینماید . روی دیگر تقابلات سیاسی این فرهنگ بسته و مستبد همانا گزینه خاموشیست و بی اعتناعی نمودن، تنها بدین مقصود که بی ارزشی و حقارت رفتار و دادخواهی مخالف را تبدیل به یک باور جمعی نموده و هستی او را فرودست تر از ادعایش نشان دهد . این پدیده رفتاری را ما در اشکال گوناگونش در تاریخ معاصر سیاسیمان تجربه نمودیم ، و به دلیل استبداد پذیری درونی خود هرگز قادر نگردیدیم از این همه تکرار بیاموزیم . به تصور من این رفتار درونی احزاب سنتی ایرانی بنیاد و اساس نا سرانجامی پندارهای دمکراسی خواهانه انان را در طرح شعائر سیاسیشان اشکار میسازد و امید به فردایی رها از انقیاد در استبداد را به یک ناباوری تبدیل مینماید ، حتی اگر خود بگونه آرمانی به حقانیت داده های خود باورمند باشند. اخرین نمونه از این تکرار بیدریغ را میتوان در انشعاب دو تن از بنیانگزاران و مهمترین شخصیتهای سیاسی شورای ملی مقاومت همچون کریم قصیم و محمد رضا روحانی مورد مداقعه قرار داد . همه رسانه های نوشتاری و تصویری نهاد ماندگار یعنی هر انچه به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین بازمیگردد، گزینه خاموشی را بکار بستند .در صورتی که شیوه اصولی و دمکراتیک ایجاب میکند فرصتی برای پرسش و پاسخ و نقد و بررسی چرایی های چنین حادثه ای در میان یاران ماندگار سیاسی مطرح گردیده و دلایل ماندگاری ها و رفتن ها جستجو گردد. مهم بودن این فرایند تنها در اینهمانی وعده های ازادیخواهانه و دمکراتیک با پراتیک زندگی و هستی سیاسی ما میباشد ، که این ما را اعتباری حقیقی میبخشاید . با نهایت تاسف باید بپذیریم این “ما” دمکرات و ازاده در اشکال سازمانی و گروهی خویش هنوز برپا نگردیده و من های بیشماری را در قیود فرهنگ استبداد و هراس از شکنندگی استواری صوری پندارهای جمعی به اسارت خود دراورده است .

 

 حقیقت مانا