« مشکل اصلی دوران همانا مشکل جنسی است»  مژگان پورمحسن

 

از نيمهٔ دوم قرن بيستم که ليبراليسم اقتصادی جايش را ابتدائأ بمرور و کمی بعد با شتاب به نئوليبراليسم اقتصادی داد بسياری از اقتصاد دانان، جامعه شناسان و متخصصين سياسی متوجه معضلاتی بودند که اين تغيير اقتصادی ـ سياسی ـ اجتماعی در جهان و برای مردم اين کرهٔ خاکی ايجاد خواهد کرد. اگر صنعتی شدن غرب و معدود کشورهای شرقی توانسته بود برای همهٔ مردم آنها کار ايجاد کند و حتی طبقهٔ کارگر به رفاه نسبی دست يابد و بسياری از کارگران به طبقهٔ متوسط کارمندی بپيوندند و قدرت همانند ثروت توليد شده بين مردم تقسيم شود و قوانين مدافع کارگران، کارفرمايان، بيکارشده گان، آسيب ديده گان و مجروحان شغلی و بيمهٔ سلامتی برای همه و امکان تحصيل برای همه گان بدست آيند و قدرت سياسی مطلقه، اعم از مذهبی يا غير مذهبی، بزيرکشيده شود و مردم از زن و مرد بالغ صاحب حق رأی مساوی شوند، نئوليبراليسم اکثر داده های فوق را از بين برد و بقيه را نيز متلاشی خواهد کرد.
 اکثر انسانها با داشتن رفاه مادی يا با رسيدن به رفاه مادی و از بين رفتن نگرانيهای سرپناه و خورد و خوراک و پوشاک و تحصيل و سلامتی و موفقيت خود و فرزندان، بيشتر به زندگی مصرفی می پردازند و مشغولياتشان حول لذاتشان می گذرد. گاهی اين لذات عاليست همچون مسافرت و جهان گردی تا انواع ورزشها و فعاليتهای  بدنی برای سلامت جسم و روح يا پرداختن به اشکال مختلف هنری نظير رقص و موسيقی و آواز و نقاشی و هنرهای تزئينی ووو. گاهی لذات با ماجراجويی عجين شده وخطرناک ميشوند همچون بول رايدينگ در آمريکا که برنده کسی است که بتواند بيشترين زمان( چند ثانيه) را روی کمر گاو وحشی دوام آورد يا فلايينگ سوييتز که نوعی چتربازی پر ريسک است ووو.
لذت بسياری افراد در غرب زمانی است که خود فعال هستند نظير مواردی که فوقأ نام بردم اما بخشی از مردم جامعه نيز درهنگام لذتهايشان نشسته يا ايستاده يا بحالت خوابيده هستند و خود هيچ نقشی بجز تماشاگر يا شنونده بودن يا معمولأ هر دو ندارند مثلأ زمانی که به سينما يا کنسرت يا تئاتر يا ديدن مسابقات میروند يا در منزلشان تلويزيون و فيلم و اپرا ووو نگاه می کنند يا موسيقی گوش میدهند.
از آنجاييکه ليبراليسم بدون دست گذاشتن بر روی فرد و پررنگ نمودن نقش فرد امکانپذير نميبود شکل جوامع غربی نيز با سرعت زيادی تغيير کرد و از جوامع روستايی به شهری و از خانواده های بزرگ و متحد شامل پدربزرگ و مادربزرگ و فرزندان و عروسان و دامادها و نوه ها که در خانه های نزديک بهم زندگی می کردند به خانواده های بسيار کوچکتر شامل پدر و مادر و فرزندان تغيير يافت. مجموعهٔ فضای اقتصادی ـ سياسی ـ اجتماعی ـ حقوقی پايانی ليبراليسم بسوی نئوليبراليسم تسهيل کنندهٔ جدی انفجار همين هستهٔ کوچک خانوادگی نيز بوده و هست.  امروز در جوامع پيشرفته با انسانهای منفرد روبرو هستيم که هر شخصی مسئول خويش، يار خويش و دلسوز خويش بطور قانونی شناخته ميشود و بقول ما ايرانيان هر فرد بار خويش را می برد. اين بهم زدن جامعه و از بين رفتن اصل خانواده آنچنان نتايج وحشتناکی داشته که من هنوز از هيچ دولت غربی شهامت اعلام رسمی آنها را نشنيده ام اما واقعيات بواقع خواب از چشمان هر فرد با وجدانی می ربايد: پناه بردن به مواد مخدر و از دست دادن قدرت درک و قضاوت صحيح، نداشتن اميد به آينده و بالا رفتن بی رويهٔ خودکشی، بدرفتاری و آزاررساندن به فرزندان و رها کردن آنها، نداشتن برنامهٔ زندگی و بی ميلی به کار کردن و زحمت کشيدن، بدنبال موفقيت و ثروتمند شدن سريع و لذت درجا و نتيجهٔ فوری بودن، اشتباهات را تجربه خواندن و به آنها هر چند مجرمانه  با نگاه مثبت نگريستن ووو
برخی می پرسند مگر اصالت خانوادگی، حلال و حرام، گناه و ثوابی وجود ندارد؟ خير. بقول فرانسويها « بچه را با آب حمام تخليه کردند». بعبارت ديگر دين را با همهٔ اصول مثبت و منفی اش به زباله دان ريختند و البته نه ليبراليسم و نه نئوليبراليسم بمثابهٔ دو رويکرد سرمايه داری دارای اصول اخلاقی انسانی نيستند که روح برتری بر جامعه حاکم کنند. اخلاقيات به قدرت کنش واکنش گروههای فشار و پولی که با آن احزاب و سياستمداران خريداری ميشوند بستگی دارد. قوانين جای تربيت، والدين و خانواده و فاميل،
اصليت و ايل و تبار، تاريخ ، جغرافيا، فرهنگ، شعور، وجدان، ايمان و دين را گرفته است. بنابراين چون  قوانين تغييرپذيرند مثلأ مصرف مواد مخدر امسال قانونی و آزاد ميشود و استثمارعيان زنان و مردان که قبلأ تن فروشی ناميده ميشد تحت عنوان  کارکنان يا شاغلان جنسی قانونی و آزاد ميشود و بقول برخی از آنها « کار ما هیچ فرقی با استاد دانشگاهی که نيروی مغزش را می فروشد و يا طراح لباسی که تجربه و سليقه اش را می فروشد يا کارگری که زور بازويش را می فروشد نمی کند، ما هم نيروی جنسی مان را می فروشيم.»
 بقول تجار ثروتمند: « همه چيز قابل خريد و فروش است و هر چيز قيمتی دارد.» يا « همه چيز قابل معامله و چانه زدن است.» بعبارت ديگر هيچ حدودی، مرزی و مانعی برای انسان در خواسته ها و عمل کردهايش  وجود ندارد مگر اينکه پول آنرا نداشته باشد. اگر در دوران کودکی من هنوز در غرب کار اصل و خانواده محترم بود سالهای بسياريست پول و ثروت جای ايمان و خدا و دين ، ميهن و تاريخ ، خانواده و ايل و تبارو هر نوع اعتقاد و اصول زندگی و وابستگی به والدين و عزيزان و فرزندان را گرفته. من سعی کردم به کوتاهترين شکل ممکن گزارش مختصری ازبرخی معضلات دورانمان بدهم. تيتر اين نوشته بر گرفته از کتاب آقای سيامک نادری تحت عنوان « گزارش به سه نسل» در سايت حقيقت ماناست. من از خوانندگان محترم دعوت می کنم به تفاوت مشکلات دوران که من به اندازهٔ وسع محدود خويش فقط بصورت « مشت نمونهٔ خروار» به آن اشاره کردم و تحليل « رهبرانقلاب دمکراتيک نوين»  که با اين « تحليل بواقع بی نظير» ظرف سی و چند سال چند هزار نفر را در عراق و آلبانی تحت امر خويش نگهداشته بود و هنوز نگهداشته است توجه نموده و ببينند چه عمری از هزاران هموطنمان هدر رفته و به جيب آخوندهای ضدبشر ريخته شده است.
جاويد ايران
۱۵ ژوئن ۲۰۱۸

منبع:پژواک ایران

سایت حقیقت مانا – ۲۶ تیر۹۷ -سیامک نادر