دشمن کیست؟ حمید عباسی جنایتکار؟، یا ایرج مصداقی؟

سیامک نادری

اطلاعیه امروز مسعود رجوی بتصریح عنوان می کند:« مصداقی باید در دادگاه در کنار دژخیم حمید نوری بنشیند»

در بخشی از اطلاعیه امروز ۱۳ آبان کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت آمده است:

« ۱۴۰۴زندانی سیاسی در مورد نقش ایرج مصداقی «در راستای اهداف وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و مزدوری برای آن» گواهی داده‌اند. او باید در دادگاه در کنار دژخیم حمید نوری بنشیند و تمام آنچه را که در گشت‌های دادستانی و در همکاری با لاجوردی و مأموریت‌ٰهای بعدی تا امروز انجام داده است، بازگو کند و به سؤالاتی که تاکنون در مورد آنها «رگ گردن کلفت کرده» پاسخ دهد. مبارزان و مجاهدان «سر موضع»، نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند.

لینک اطلاعیه ضمیمه است:

ترفند گشتاپوی دینی از طریق مزدور نفوذی ایرج مصداقی

https://news.mojahedin.org/i/%D8%AA%D8%B1%D9%81%D9%86%D8%AF-%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D9%BE%D9%88%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1-%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%82%DB%8C

 

در اطلاعیه رجوی آمده است:

«‌ به اطلاع دوستان و رفقا و پیشمرگان کرد که از تنظیم ضدانسانی و زهر ریختن ایرج مصداقی علیه شاعر درگذشتهٔ کرد، ماموستا جلال ملکشاه برآشفته و درهم‌ریخته‌اند می‌رسانیم …»

این در حالی است که رجوی در نشست ها در کنار مریم  در حضور ۴۰۰۰ اعضا بر روی سن قرارگاه اشرف و باقرزاده همین کردها و پیشمرگان را بدلیل جدا شده از شورای می مقاومت آقای قاسملو را خائن میدانست و  به تمسخر می گرفت و می گفت:

‌»حزب دمکرات کردستان یک نیروی عشیره ای وشوینستی با دیدگاههای عقب مانده و نیروی منطقه ای و وابسته به زمین وچسبیده به خاک هستند و کشش یک مبارزه رادیکال و انقلابی و سراسری را ندارند،  اینها دنبال سرنگونی ۶ماهه بودند و…وقتی سرنگونی محقّق نشد، رفتند دنبال مذاکره وسازش…».

رجوی سپس با تمسخر و نیشخند می گفت:«‌ درحزب دمکرات کردستان، هر کسی که سبیلش بلند تر باشد، او فرمانده آن قسمت می شود. و با دست، اندازه سبیل فرماندهان وفرماندهان ارشد آنان را نشان می داد.» در نشست های رجوی، هیچ کس وهیچ گروهی نبود که آنان را به تمسخر نکشند.

این درحالی بود که رجوی  درفاز سیاسی و سال ۶۰ می گفت« قاسملو یک نیروی ملی و منطقه ایی درکردستان  است و۳میلیون رای دارد، واز ما پشتیبانی می کند.»

 

در اطلاعیه رجوی آمده است :‌‌

« با تسلیت به بستگان و دوستداران ملکشاه و صرف‌نظر از مواضع سیاسی، مطمئن باشید که شاعر و ضعف و قوت او اصل موضوع نیست. هدف اصلی، سفید کردن یک دستیار افشاشدهٔ لاجوردی برای مصادره و ملوث کردن جنبش دادخواهی و جاسازی نمودن او در تلویزیون‌های فارسی‌زبان با عناوین غلط‌انداز تحلیلگر و فعال حقوق‌بشر است.»

بخوبی پیداست که رجوی روشنگری زندانی سیاسی  آقای « شهنام شرقی » را نمی تواند نفی کند و به طبع زندانیان سیاسی که اکنون در اشرف سه در آلبانی و در تشکیلات مجاهدین حضور دارند می توانند برصحت نوشته فوق گواهی بدهند. اما در این اطلاعیه  این موضوع را تحت عبارت « ضعف وقوت او( جلال ملکشاه در زندان )» عنوان کرده و نادیده می گیرد تا بتواند درگام بعد آقای ایرج مصداقی را مورد هدف قرار دهد.

لینک مقاله  اقای شهنام شرقی ضمیمه است:

در ارتباط با مرگ جلال ملکشاه
شهنام شرقی

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-103643.html

 

همچنین در پست فیسبوکی آقای سیامک امجدی آمده است:

 

 

از آنجا که در نیمه اول سال  ۱۳۶۴ در زندان گوهردشت بمدت چند ماه با زندانیان کُرد واز جمله  سنندج  و مهاباد هم بند بودیم و روابط بسیار صمیمی و خاطرات بسیار خوبی با این عزیزان داشتیم. با دوست عزیز  و هم بندی کُرد بنام  «حسین آر پی جی» والیبال بازی می کردیم… چند بار گفته بودیم سرویس را آرام بزن که توپ به پشت بام نرود…، تاکنون سابقه نداشت که توپ به پشت بام زندان برود؟. بلافاصله باز  در یکی از همین سرویس ها توپ را زد و توپ به پشت بام ساختمان سه طبقه زندان گوهردشت رفت و والیبال تعطیل شد… با خنده و تعجب به او گفتیم:« چرا آروم نزدی؟» برخلاف هیکل بسیار تنومندی که داشت مثل همیشه با خنده کودکانه ای گفت:« والله آرام زدم  از این آروم تر دیگه نمی شد.»( حسین بدلیل اینکه در کردستان و مبارزه با جمهوری اسلامی « آرپی چی زن» بود با نام حسین آرپی چی شناخته میشد.

با دوست دیگری از هم بندیان کُرد بنام « خدر» کشتی می گرفتیم و بسیاری از هم بندیان و عزیزانمان که در قتل عام ۶۷ در گوهردشت حلق آویز شدند از جمله محمد معمولی کارگر که بسیار قوی بود با « خدر» کشتی می گرفتند…اما محمد معمولی کارگر می گفت:« با خدر نمی شود در افتاد، مث هرکول می ماند» یکبار خدر  دست محمد را در دستش گرفت و فشار داد و فشار به حدی بود که صدای محمد در آمد…. درحالیک خدر در حال خندیدن بود و هیچ فشاری به خود نمی آورد… بسیار تعجب برانگیز بود که یک روستایی بدون دارا بودن از امکانات ورزشی، چنین بدن محکم، قوی و تراش خورده ای داشته باشد… شاهدین دیگر نیز وجود دارند…، یادم می آید که دوستان کُرد در همین بند در باره خاطرات خدر تعریف می کردند:« وقتی در کوهستان یک خرس به خدر و دو کودک همراه او حمله می کند، خدر با پنجه های بسیار قوی که داشت گوش خرس را گرفته بود، خرس در صدد رهایی خود از پنجه و دستان خدر بود…، خرس توانست از چنگ خدر بگریزد اما گوشش در دستان خدر مانده بود. خاطرات برای من بسیار شیرین و ازسویی دیگر بسا دردناک است که اینک در اطلاعیه بخوانم که باید ایرج مصداقی را در کنار صندلی جنایتکاری مثل حمید عباسی بنشانند و محاکمه کنند…، حمید عباسی شکنجه گر من بود و هنوز جلو چشمانم است که او کابل بدست وارد فرعی ما در گوهردشت شد و حمله و هجوم وحشیانه آغاز گشت….

روشنگری در مورد جلال ملکشاه و سوابق زندان او، هیچ ربطی به مبارزین و مردم شریف کُرد و زندانیان مقاوم آن، که من و ما شاهدش بودیم نداشته و ندارد. کما اینکه روشنگری ها و از جمله در باره جلال ملکشاه برای ثبت در تاریخ است و اگر همین روشنگری ها نباشد تمام مرزهای مبارزه مخدوش می شود، کما اینکه همین  مرزبندی ها  در زندان و ازجمله کُردها که همدوش هم بودیم باعث تقویت صفوف مبارزه می گشت. بنظرمن شخصی کردن مسئله یا مترادف دانستن جال ملکشاه به مردم و مبارزین و ملیّت کرد، امری بسیار خطا است.

همچنانکه در اطلاعیه رجوی عنوان شده است که « با تسلیت به بستگان و دوستداران ملکشاه و صرف‌نظر از مواضع سیاسی، مطمئن باشید که شاعر و ضعف و قوت او اصل موضوع نیست»  و به غلط و با سوء استفاده از احساسات مردم شریف کُرد می خواهد از این آب گل آلود شده ماهی بگیرد و اتخاذ چنین موضع مخدوش و مزورانه، بهیچوجه قابل توجیه نیست، به همان میزان نادیده انگاشتن سوابق  جلال ملکشاه در زندان جمهوری اسلامی، برخلاف مبارزه و مقاومت هم میهنان کُرد و ایستادگی در برابر رژیم جنایتکار حاکم برمیهن است. پرچمی  که تاکنون مردم کُرد برافراشته اند مقاومت و مبارزه و ایستادگی بر سر آرمان و آرزو های خود بوده  و نه تن دادن به رژیم جمهوری اسلامی. برخلاف اهداف رجوی که برای او « اصل» بمعنای هدف قرار دادن مصداقی است، برای هم میهنان کُرد ما، اصل دفاع از مبارزه و مبارزین و آندسته از انسانهای آزاده ایست  که حتی در سخت ترین شرایط بر عهد  و آرمان خود ایستاده  و پای فشردند.  مبارزه، شرافت، فرهنگ و سمبل های آنرا (از جمله برای مردم کُرد )، کسانی نمایندگی می کنند که روی پاهای اولین عشق و وفا ایستادند و تن به حاکمیّت رژیم جمهوری اسلامی و جنایتکارانشان ندادند.

در اطلاعیه رجوی آمده است:

« ۱۴۰۴زندانی سیاسی در مورد نقش ایرج مصداقی «در راستای اهداف وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و مزدوری برای آن» گواهی داده‌اند. او باید در دادگاه در کنار دژخیم حمید نوری بنشیند و تمام آنچه را که در گشت‌های دادستانی و در همکاری با لاجوردی و مأموریت‌ٰهای بعدی تا امروز انجام داده است، بازگو کند و به سؤالاتی که تاکنون در مورد آنها رگ گردن کلفت کرده» پاسخ دهد. مبارزان و مجاهدان «سر موضع»، نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند.»

دشمن کیست؟

حمید عباسی جنایتکار؟ یا ایرج مصداقی؟

مریم رجوی بعنوان برند رجوی و رهبری عقیدتی او  و عرضه « اسلام دمکراتیک و بردبار»، کسی که تنها در یک فقره افشا شده، یک میلیون یورو کمک مالی به آلخوویدال کوادراس و حزب دست راستی اسپانیا اعطا می کند و همچنین چندین ماه حقوق ماهیانه رهبر و معاون حزب اسپانیایی را می پردازد، اما پس از گذشت یکسال از دستگیری و محاکمه حمید نوری جنایتکار درسوئد، هنوز حاضر نشده یک تن از اعضای مجاهدین حاضر در آلبانی و شاهدین قتل عام ۶۷ را به سوئد اعزام کند. آیا می توانیم  این را به نشانه مشکلات مالی رجوی بگذاریم؟

رجوی کسی است  که می تواند هر ساله جهت نمایش خود و با هدف دستیابی به  قدرت «گردهمایی ۶۰۰  شخصیت سیاسی از ۸۱کشور و ۵ قاره جهان» با هزینه چند میلیونی (یورو- دلار) را به انجام برساند، اما نمی تواند یک شاهد قتل عام ۶۷ را برای دادخواهی جنایت علیه بشریت به سوئد اعزام کند. آیا این را به نشانه مشکلات مالی و یا عدم توانمندی در سازماندهی رجوی برای شرکت در محاکمه حمید نوری جنایتکار در سوئد بگذاریم؟

در سراسر این اطلاعیه هیچ سخنی از دادخواهی و جنایت رژیم جمهوری اسلامی وجود ندارد و از سویی دیگر تنها «جنایتکار و مهره رژیم» که باید مورد محاکمه قرار بگیرد مصداقی است که در سطر سطر این اطلاعیه  دندان کین رجوی آشکارا و علن مصداقی را هدف قرار داده  و می فشارد و سپس او را به دسته گرگ ها حواله میدهد.

هدف رجوی از این شانتاژها چیزی جز ترور شخصیت مخالفان و منتقدین  و  ایجاد فضای تهدید و ارعاب است.

خطاب به رجوی می گویم:

آنکس که باید مورد محاکمه قرار بگیرد، کسی جز خائن شماره یک به مردم و مبارزه در چهار دهه اخیر، یعنی « رهبری عقیدتی» المثنا  و کپی برابر اصل( خمینی) ، و باند تبهکار و جنایتکار او نبوده و نیست. قطع یقین روزی بدلیل جنایت، فساد و خیانت، با اتکا به اسناد و مدارک و شاهدین باید در دادگاه و بطور خاص در مقابل مردم ایران مورد محاکمه قرار گیرد.

 

سکوت معنا دار رجوی در مقابل اسناد و مدارک شکنجه 

با گذشت یکماه از انتشار مصاحبه« پادزهر اپوزیسیون، شاهد خانه‌های تیمی فرماندهان مجاهدین   خلق در شکنجه سه پاسدار در سال ۶۱ » همچنان با سکوت معنا دار مسعود رجوی و سایت های تابعه مجاهدین هستیم.

براستی چرا رجوی که هر چیزی را بهانه قرار داده و تحت عنوان کمیسیون امنیت و ضد تروریسم که از قضا مسئول قبلی این کمیسیون ( ابراهیم ذاکری) خود یکی از بازجو ها  و شکنجه گران اعضای سازمان مجاهدین بود، در باره انتشار این مصاحبه سکوت پیشه کرده اند؟:

 

پادزهر اپوزیسیون، شاهد خانه‌های تیمی فرماندهان مجاهدین   خلق در شکنجه سه پاسدار در سال ۶۱

مصاحبه سیامک نادری با حمید رضا ابراهیم پور، عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق که پس از ۳۸ سال سکوت حقایق هولناک شکنجه توسط مجاهدین خلق در خانه‌های تیمی را بازگو می کند.
آیا می‌توان با شکنجه به مبارزه با شکنجه پرداخت؟

 حقیقت مانا