بی تفاوتی مسیر تهی شدن از انسانیت

 

طاهره خدانظر

زمانی ماشین مهاجران افغانی در جاده آتش می‌گیرد بلافاصله پلیس تعقیب کننده ، تیراندازی را متوقف می‌کند و بسرعت مسیر عوض می‌کند و برمی‌گردد . ماشین در شعله‌های آتش می‌سوزد و چند نفر بیهوش یا مرده در داخل ماشین در آتش می‌سوزند و آنطرف‌تر انسان‌های مصدوم طلب آب می‌کنند . ماشین‌های دیگر ضمن مشاهده‌ی سوختن انسان در آتش از کنار آن رد می‌شوند . براستی چرا انسان امروزی تهی از انسانیت می‌شود ؟ در حالیکه در میان همین مردم سالها ندای لعنت بر یزیدیان سر می‌دهند که آب را بر تشنه‌گان کربلا در دشت سوزان بستند و گریه و زاری می‌کنند که با آتش زدن خیمه‌ها درون انسانیت را در طول تاریخ به درد آوردند . کمی آنطرف‌تر در داخل افغانستان داعش بر سیک‌های همسایه‌ی دیوار به دیوار مسلمانان هجوم می‌برد اگرچه مسلمانان صدای کمک خواهی آنها را برای چند ساعت می‌شنوند و سوختن آنها را می‌بینند ولی هیچگاه به کمک آنها نرفتند آیا نظاره‌گر بر سوختن انسان وجدان خفته را بیدار نمی‌کند ؟ واقعه در خود کابل اتفاق افتاد . نه تنها مردم پایتخت نشین برای محکوم کردن آن هیچ واکنشی اعتراضی نداشتند بلکه تمام مردم افغانستان هم در این باره سکوت اختیار کردند .

مردم هزاره همواره در آتش تبعیض‌های نژادی و قوم‌ گرایی در افغانستان قربانی می‌شوند از سوی دیگر خود بازیچه‌ی رهبران حزب وحدت اسلامی که برخاسته‌ از مردم هزاره است، شده‌اند ، هر سال در بزرگداشت سالگرد و یادبود شهید مزاری به قتلگاه برده می‌شوند و رهبران هم جان سالم به در می‌برند که بنا بر این سنت سال آینده هم در بیست و ششمین سالگرد،  شاهد قتل و عام این قوم خواهیم بود .

در واقعه‌ی دشت برچی در غرب کابل هنگامی حمام خون از مادران و نوزادان تازه متولد شده‌ی قوم هزاره، تمام جهان را شوکه کرد متاسفانه هیچ تجمعی اعتراضی و یا همدردی در محکوم کردن این جنایت‌ها در بین مردم افغانستان دیده نشد و افغان‌ها ساده از کنار آن عبور می‌کنند .

در زمان بلایای طبیعی چون زلزله هم از همکاری دریغ  ورزیده‌اند تا جایی که تعدادی از نجات یافته‌گان توسط خویشاوندان خود می‌گفتند ما صدای نماز میت خواندن آنها را می‌شنیدیم .

اگرچه افغانستان بالغ بر هشت میلیون مهاجر در اروپا و آسیا و دیگر نقاط جهان دارد ولی جای شگفتی است که این مهاجران درد آشنا و رنج کشیده که با زجر کشور را ترک کرده‌اند در عصر   رسانه‌های اجتماعی امروزی که از همه‌ی وقایع افغانستان  باخبرند ، هیچ احساس همدردی در قالب اعتراض و یا راهپیمایی و غیره در قبال مردم خود نشان نداده‌اند . زمانی که تعدادی از افغان‌ها توسط مرزبانان جمهوری اسلامی ایران در آب انداخته شدند تنها در هرات و کابل صدای اعتراض از خویشاوندان غرق شده‌ها شنیده شد . حتی مردم کابل و هرات همراهی نکردند ! و هیچ اعتراضی در جهان در مقابل سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی ایران نشد.

هنگامی که دیده‌بان حقوق بشر نظامیان تحت حمایت آمریکا که با مصونیت کامل در افغانستان فعالیت می‌کنند مرتکب موارد متعددی از جنایات جنگی شدند با گزارشی مستند از چند مورد جنایت‌های آنان در محدوده زمانی ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ میلادی را به دادگاه لاهه برد . آمریکا موضع سخت‌گیرانه‌ای را در مقابل تحقیق لاهه در پیش گرفت و مقامات آمریکایی قضات لاهه را تهدید به توقیف اموال و دارایی‌های آنها کرد . با وجود تایید شورای امنیت ملی افغانستان بر مستندات جنایات ناتو در این کشور ، هیچگاه مهاجرین افغانی خارج از کشور تجمع اعتراضی تشکیل ندادند که جنایتکاران جنگی را محکوم کنند . اما بر عکس در کمال ناباوری یک خواننده زن افغان بعنوان نماینده و فعال حقوق بشر افغانستان در حاشیه نشست سران ناتو در سال ۲۰۱۹ در لندن بجای انتقاد از ناتو و دفاع از خون مردم مظلوم افغانستان،  به تقدیر از عملکرد ناتو پرداخت.

افغانستان کشوری است با تنوع ملیت‌ها که هرکدام موسیقی و هنر خاص خود را دارند . در طول این سه دهه‌ی اخیر هنرمندانی از زن و مرد با حمایت مردم رشد کرده‌اند که متأسفانه این هنرمندان هیچگاه نتوانستند زبان بیان درد مردم خود باشند و همواره با واقعیت‌های اجتماعی افغانستان همچون بی‌خبر و یا نا آشنا عمل کرده‌اند . درد را می‌بینند اما احساس درد نمی‌کنند .

مرگ جورج فلوید در یک ایالت آمریکا بعنوان قربانی نژادی شناخته شد،  برای التیام این زخم کهن التیام نیافته از زمان به بردگی کشیدن سیاه پوست‌ها در چند سده‌ی قبل بر پیکره‌ی جامعه‌ی بشریت همچنان قربانی می‌گیرد اما برای محکوم کردن آن نه تنها تمام پنجاه ایالات آمریکا را به اعتراض نشاند بلکه دامنه‌ی اعتراضات را به اروپا هم کشاند و در بریتانیا برای حذف نام و خاطره برده‌داری،  مجسمه‌های افراد دخیل در دوران برده‌داری را پایین کشیدند . یعنی فقط بسنده به تحویل عاملان به دادگاه و یا معذرت خواهی سیاستمداران نکردند . فهم ارزش‌ها و بلوغ فکری درک از انسانیت صفات بارز جامعه‌ی آزاد و همچنین مردم مهاجر است و شاید هم جوهر ذاتی انسان‌ها دخیل باشد.

بالغ بر سه میلیون افغانی خود را رهانیده از ظلم و جنگ ، در ایران سکنی گزیده‌اند اما متاسفانه بعد از سال‌ها تجربه ، بیزاری از خشونت و ظلم و فرار از جنگ ، جمهوری اسلامی ایران از آنان بزرگترین نیروی خارجی در سوریه به نام فاطمیون به‌ وجود آورده که بازوی ظلم اسد بر مردم سوریه است و راغب در سرکوب اعتراضات مردمی در سوریه زیر نام مدافعان حرم هستند . این مهاجران در مقابل اعتراضات حق خواهی مردم ایران بی تفاوتند و اعتراضی هم بر سیاست‌های حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران ندارند در حالیکه شاهد دار زدن انسانیت در حاکمیت اسلامی ایرانند . متأسفانه امکان بازگشت فاطمیون به ایران برای سرکوب احتمالی مردم آزادی خواه هم وجود دارد .

در تونس یک دست فروش با سوزاندن خود در ملأ عام بانی شعله‌ور شدن خشم مردم شد و در نهایت سقوط نظام را رقم زد ، خیزش مردم تونس عامل خیزش مردم عرب در کشورهای همسایه شد و بهار عربی راه افتاد . این همدلی و فهم از اعتراض و سقوط حاکمیت در بین ملت‌های منطقه باید تلنگری برای افغان‌ها شود اما انگار تبعیض نژادی غالب‌‌تر است ؛ عاملی برای سرکوب مردم افغانستان و بی تفاوتی  خود مردم در قبال هم.

تمام اعتراضات بر کشتار مردم مهاجر افغان در ایران  فقط از زبان چند نماینده‌ی مجلس بازتاب یافت و طلب دادخواهی شد . هیچ سیاستمداری در ارگ واکنشی درخوری در مسئله‌ی غرق مهاجران ویا موضوع سوزاندن دیگر مهاجران را برای مردم خود نداشتند ، اگر چه هنوز اشک خیلی از سیاستمداران در ارگ و تعدادی از نمایندگان در مجلس افغانستان برای قاسم سلیمانی  خشک نشده و هنوز هم در ماتم و سوگواری او هستند .

حاکمان کابل همواره برای تسکین احساسات از کلمات ” قویاً محکوم می‌کنیم ” ، ” پیگیری می‌کنیم ” ، ” در دست اقدام است ” ، ” تحقیق در آن مورد شروع خواهد شد ” و … که آن هم بدون هیچ اقدامی قانونی در گذر گذشت زمان کم رنگ شده و فراموش می‌شود .

سیاستمداران در افغانستان عموماً برآمده از جهادی‌ها و رهبران احزاب و افرادی حمایتی از طرف دولتمردان دولت‌های خارجی هستند که اکثرا با نداشتن علم و آگاهی در جهان سیاست امروز و از طرف دیگر غوطه‌ور شدن عالمان و جهادی‌ها و حاکمان دینی در باورهای پوچ و تهی و سوق جامعه‌ی چند ملیتی افغان‌ها بسوی فتنه‌گری و جنگ ؛ سیاست‌هایشان پرتگاهی برای سقوط انسان و انسانیت است . اغلب آنها دیندارانی خالی از باور و اخلاق و لیاقت علمی و عملی هستند که سیستمی غیر مسئول را بنا نهاده‌اند که هیچ تعهدی در مقابل انسان و حقوقش ندارند و محصول حاکمیت آنها پر از بی‌عدالتی و فساد و تباهی است .

اشرف غنی در تعریف عدالت در حق ملیت‌های کوچک با استدلالی موشکافانه‌ی خود ! می‌گوید ” آنها زندانی کمتری دارند  ” ! اصلا به داشتن ها اشاره‌ای نکرده و نمی‌کند . زمانی صیاف در کتاب خود اشاره دارد که با بیگانه و کافر حتی هم سخن نمی‌شود اما زمانی که دلار آمریکا جای ریال عربستان را می‌گیرد کتاب خویش را از بین می‌برد چنانچه اکثر جهادی‌ها درست مخالف ایده‌های دوران جهاد  رفتار می‌کنند . در همان حال حکمتیارها ، قصابان مردم و دیگر جنایت‌کاران جنگی در کنار هم  در بدنه‌ی حکومت بدون دادگاهی و محاکمه شدن ، تقسیم قدرت می‌کنند و همچنان در عرصه‌ی سیاست مسئولیت‌ها را به خود محول می‌کنند .

این یک واقعیت عینی است که به هم خوردن عدالت و فقدان آن ، عامل اصلی سقوط انسان و انسانیت است . ” اذا اختلت العداله،  یسقط الانسان فی دنیا و الاخره . همدوش آن تبعیض‌های نژادی و قومی زمینه ساز بی تفاوت بودن‌ها است و در کنار آن تعصب به معنای استعفا از تعقل .

 

t.khodanazar@yahoo.com

حقیقت مانا