بمناسبت پیام آقای اسماعیل وفا یغمایی به رجوی – فتوای فحّاشی رهبری: رمال نویس( اسماعیل وفا یغمایی)

عطف به مقاله قبلی : عیسی مسیح  رو در روی آقا وخانم رجوی!- درسه پرده

 

اینک پرده دوم را مجدّداً درسایت می گذارم:

 

 

پرده دوّم

فتوای فحّاشی رهبری: رمال نویس( اسماعیل وفا یغمایی)

 

سربریدن «اسماعیل»! درهرعزا وعروسی، حتّی درمورد یک روان پریش!

آقا وخانم رجوی!

مسیح به شخص بی ادبی که به او بدوبیراه گفت. عیسی به نرمی وبا مهربانی با اوجواب داد. شخص دیگری که شاهد ماجرا بود، ناراحت شد وگفت:«‌ای روح خدا، با این فرد بی ادب با شیوه خودش رفتارکن!، مسیح پاسخ داد:« من گُل هستم، وظیفه من پراکندن بوی خوش ولطافت است، او خار وکارش نیش زدن است. من مأمورم خار را به گُل تبدیل کنم، نه اینکه خود خار باشم».

آقای رجوی! یکی ازعلل گرایش مابه سازمان مجاهدین، فرهنگ وادب آنها بود. ما دردوران میلیشیایی، هرگزفحاشی وعبارات وکلمات کثیف ورکیک بر زبان نمی راندیم. این ویژگی مجاهدین بود. پس از سال ۷۴ وپایان پروژه رفع ابهام، بانشست حوض ونشست های دیگ بند ف(فردیّت)، سازمان درفحاشی وناسزا گفتن وعربده کشی گوی سبقت را از تحتانی ترین اقشارجامعه ربود!.

شما درتوجیه فرهنگ فحاشی می گفتید که:« امام حسین نیزبه یزید فحش می داد. ما هم هیچ عیبی نمی بینیم که فحش بدهیم. بگذار اضداد هرچه می خواهند به ما بگویند.»  آقای رجوی! درفرهنگ اعراب که همه فحاشی ها را به مادر آن فردنسبت می دهند!. قابل الگوبردای برای فرهنگ ما وقرن بیست ویکم نیست!. هیچ کس درسازمان جرأت فحاشی نداشت وندارد!، مگر از شما آموخته و جاری وساری شود. تمام این فحاشی ها ابتدا درنشست های سطوح بالای سازمان به اجرا درمی آمد وبه پایین منتقل می شد.

آقای رجوی شخصیت ودرواقع بی شخصیتی خودتان را !، درآینه عناصر لات ولمپن رژیم آخوندی ونوچه های خامنه ایی ببینید:

رادیو فردا    منصور ارضی: از فحش‌های من ایراد نگیرید، امام حسین هم ناسزا می‌گفت….

۲۹ مهر.۱۳۹۵

معاون فرهنگی قوه قضاییه: منصور ارضی سخنانش را درباره امام حسین جبران کند

«معاون فرهنگی قوه قضائیه ایران سخنان منصور ارضی، مداح مشهور، مبنی بر اینکه امام سوم شیعیان نیز به دشمنان خود فحش می‌داده است، را «اشتباه» خواند و از او خواست که این سخنان را «جبران» کند.  به گزارش خبرگزاری ایسنا، هادی صادقی روز چهارشنبه ۲۸ مهر در عین حال گفت که معنای عبارت «یابن الدعیه» که امام سوم شیعیان خطاب به ابن‌زیاد، حاکم کوفه، می‌گفته، «در اصل‌‌ همان زنازاده است» اما اینکه امام سوم شیعیان با به کار بردن این کلمه، فحش می‌داده «استنباط غلط از رفتار امام است.»

آقای رجوی!  مگر نمی گویید علی مراد مجاهدین است سخنان ومرام مسلک علی درنهج البلاغه را بخوانید:

در جنگ صفین هنگامی که دو لشکر حق و باطل، سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه- لعنة الله علیه- در مقابل هم صف آرایی کردند، گروهی از سربازان امیرالمؤمنین علیه السلام شروع کردند به لشگر شام فحش دادن.

حضرت وقتی شنید بعضی از افراد سپاهش، دشنام می دهند و ناسزا می گویند. ایشان را از این کار نهی کرد و فرمود:

«من دوست نمی دارم که شما این گونه دشنام داده، مردمی بد زبان و ناسزاگوی باشید (زیرا فحش و ناسزاگویی، عمل زشت و ناپسندی است. و از طرفی اگر شما فحش بدهید، ممکن است این امر سبب دشمنی و کینه توزی بیشتر ایشان شود و مقابله به مثل کرده، به ما و شما حرف های رکیک زده، فحش و دشنام بدهند)، بهتر آن است که رفتار و کردار واقعی و احوال حقیقی ایشان را بیان کنید ( که چگونه راه ظلم، ستم) تعدّی و تجاوز را در پیش گرفته، و از طرفی حقّ منحرف شده، بر حسب هواهای نفسانی و خواهش های شیطانی، بر علیه امام و اسلام و حقیقت قیام کرده، قد علم کرده اند).

1- نهج البلاغه فیض، خطبه 198؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 199، جلد 11- 12، ص 17.

در نهج البلاغه می خوانیم که علی (ع) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام می دادند می فرماید : انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتهم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر . ( من خوش ندارم که شما فحاش باشید ، اگر شما به جای دشنام ، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر . نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹

به بيان امير المؤمنين علی (عليه السلام : سُنَّةُ اللِّئامِ قُبْحُ الْكَلامِ

سنت و منش انسانهای پست بدگويی و بد زبانی است . غررالحكم ص۲۲۳

«ولاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زينا لكل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم فيبنهم بما كانوا يعملون.»(سوره انعام -آیه ۱۰۸)

«معبود كساني را كه غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها (نيز) از روي ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، اين چنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم سپس بازگشت آنها به سوي پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مي كردند آگاه مي سازد.»

 

حسن حبیبی یکی ازمریدان آتش بفرمان رجوی، درسایت آفتابکاران ۲۷آذر۹۶می نویسد:

«سیامک نادری …کمکی فرق دارد با بقیه. یاد گرفته که ” دراماتیک” با چاشنی “رمانتیک” بنویسد. بد هم نیست البته. خوب جدید است . نو آوری است».

آقا وخانم رجوی!

بنا به اعتراف مرید آتش بفرمان شما، این چه روان پریشی است؟، که درسبک های نوشتاری هم« دراماتیک وهم رمانتیک می نویسد. وجدید است، نوآوری است». می فهمد ومی فهمید، دارید چه می گویید؟.

من” دراماتیک” با چاشنی “رمانتیک” نمی نویسم…، با اشک چشمهایم می نویسم…، مث همین حالا که چشمام تارشد…، زخمهای روح خیلی عمیق اند… شمایان با چنین روحی ناآشنا هستید…!

وپس ازفحاشی ها …به یک روان پریش، بازگریزی می زند به کربلا ومی گوید:
ولی باید گفت که پاچه ورمالیده تر از این” دو زرده” آن اسماعیل رمال و شرکای پلیدش بی عاطفه بی اقبال و تواب کهنه کار ، است که کارشان رله کردن استفراغات ذهنی این خائن در هم شکسته است.

خاطره ایی ازاوین درآذرماه سال۱۳۶۶

درآذرماه سال ۶۰ در بند۲ سلول ۷، مهرداد اشتری، عبدالله نوری( اسم مستعار) نادرفرشباف، فرهنگ سیامکی پور، کورش( الان فامیلش یادم نمی آید) سیامک طوبایی، علی آشتیانی، عموعلی( علی فرد سعیدی) و…، ابراهیم جهانیان ، داورعزیزی و…سرگرم صحبت بودیم.

 

مهرداد اشتری گفت:« پس ازانقلاب سال ۵۷ این سازمان چریکهای فدایی بود که درزمینه سرود وترانه پیشتازبود. سرودهای آنها همه جا راگرفته بود وسازمان درزمینه سرود وترانه ازسازمان چریکها عقب بود. امّا پس ازچند ماه ازشروع سال ۵۸، سازمان درزمینه سرود هم، ازچریکهای فدایی جلو افتاد. و ازاین پس سرود های این سازمان بود که درهمه جا پخش میشد. ودرمحتوا وکیفیّت هم جای خودش راداشت.

بچّه ها درباره سرودها حرف زدند…، وهرکس سرودی را اشاره کرد… وخوشحالی وشوروشعف درزبان وچشمهایمان می درخشید…

حقیقت این است که سرود وترانه های سازمان دووجه دارد. یک وجه آن، شعرها وسروده ها هستند. ووجه دیگرآهنگ هایی که  تنظیم شده اند. به عبارتی ۵۰ درصد شعر، و۵۰ درصد آهنگ است. امّا یک نکته بسیارمهم دراین تقسیم ۵۰ درصدی، سهم شعر وآهنگساز وجود دارد. ۵۰ درصد آهنگ ها را به هرموزیسین آن دوره می دادید، بنوعی همین سطح وکیفیت ومحتوا را ارائه می دادند. به عبارتی یک کارتخصصی درکارموزیک وآهنگ سازی بود. امّا اگرشعروسروده ها را به شاعردیگری می دادند تا بسراید!. او هرگزنمی توانست آن تسلّطی که اسماعیل وفا یغمایی به ایدئولوژی وتشکیلات ومبارزه درچهارچوب اهداف آرمانی، سیا سی و خطی سازمان دارد، چنین مضمون ومحتوایی را درسرود وترانه ها خلق کند. شعرمحصول رؤیا، قلب وعواطف واندیشه های آرمانیست که باید ازوجود شاعر برخیزد. به همین دلیل، منهای وجود شعرهای اسماعیل وفا یغمایی، سازمان نمی توانست به چنین رشد وجهشی درسرود وترانه ها ی سال ۵۸ دست یابد. این شعرها آنچنان ریشه وعمقی دروجود سازمان واعضا وهواداران دارد که هنوزهم که هست، سازمان ورهبری آن، نه می خواهد ونه می تواند، ازاین شعرها دست بشوید. وعطایش را به لقایش ببخشد.

این درحالی است که ازرهبری گرفته، تا پایین ترین ودورترین لایه هواداران این سازمان، با بهانه ویا بی بهانه!، هرچه که ناسزا یافت می شود؛ نثارشاعرسروده ها وترانه های سازمان می کنند.

من نمی دانم آنها می فهمند!، چه عملی انجام می دهند؟.

ازخود آقا وخانم رجوی گرفته تا تمامی کاردها واعضا،‌ ازصبح تاشب، دراشرف ولیبرتی و آلبانی وهمین اشرف ۳ درالبانی، خبردارمی ایستند وشعرها وسروده ها وترانه های یک رمال را با افتخاروشعف ایدئولوژیک تمام می خوانند!. همین ترانه وسرود های اسماعیل فا یغمایی را، زینت مراسم های سیاسی، تشکیلاتی، ایدئولوژیک و خطی استراتژیک می کنند. ازکله صبح که خروس هم، هنوزآوازی سرنداده است. با اجباروبا پخش«سرود میلیشیا» بیدارباش آغاز وساعت ۴عصر با همیین مارش میلیشیا ورزش جمعی را آغازمی کنند. کارجمعی که هرروز چند ساعتی وجود دراد وبهنگام نظافت ورسیدگی به آسایشگاهها ومحوطه و… باسرودهای یک رمال شاد می شود. سوگند عضویّت درحضوررهبری ویا کال کنفرانسی با سرود وترانه رمال آمیخته میشود. درشادی وجشن، سرودهای وترانه های یک رمال، آنها را به وجد می آورد. تا مرگ وبخاک سپاری اعضا با همین سرودها تشییع وتدفین می شود. قبل وپس ازصبحانه، دهی، نهار، پنجی( عصرانه) وشام و یازدهی(آخرشب) بازهمین ترانه سرود ها را پخش میشود. بی آنکه یک استراحتی بدهند که ما و«من»! بیشترازیک ربع قرن فرصتی بیابم تا آهنگ دیگری بشنویم ویا نخواهیم بشنویم!. وازقضا همین ترانه وسرود هارا!. نه اینکه دوست نداریم ونداشتیم و…، بلکه مثل اعلامیه های تکراری وسرفصل های تکراری و رشد کیفی تکراری و وازاینهمه «کیفتّیت تکراری» وشنیده آن جانمان به ستوه آمده بود.

آقا وخانم رجوی خودشان هم همین سرودها را درمراسم ها ی مختلف وسوگندهای عضویت وشهادت ها و… برلب دارند. درحالیکه این سرود وترانه ها را می خوانند؟، یکی ازهمان لایه های پرت افتاده ویک «جواد» شدهٔ دیگر ازاین دست. به شاعری که سرودهایش برزبان رهبری عقیدتی و … است وازصبح تا شام درتمامی قرارگاهها… پخش میشود، می گوید ومی نویسد:«‌رمال؟».

نازنین های رهبری!

اگرچنین است، خب سرودهای رمال را نخوانید!.  اگرمی خواهید با بهانه وبی بهانه، به  اسماعیل وفا یغمایی بزنید،  حتّی به گفته خودتان یک روان پریش!، ابتدا بردهان نامبارک رهبری عقیدتی بزنید، که هنوزهم پس ازاینهمه سال، نوشته ها وترانه سرودهای  یک رمال را می خوانند؟. برای رهبری و کادرها واعضا و… خوب وشایسته نیست که نوشته های یک رمال، دعانویس، ساحر، طالع بین، عراف، فالگیر، کاهن، کف بین و دهها صفت منفی از نوع وبیان تشکیلاتی وسیاسی وایدئولوژیک تمام نشدنی دیگر را، که درفرهنگ لغت هم چنین توصیفاتی درباره رمال نیامده است  را شوروحال بخوانید. بروید دهانتان را آب بکشید( به دوصفت!) که ازقضا هردوآنها ، بی صفتی است!.

این چه رمالی است که، حتّی یکباربرزبان نیاورده است:«ازاین پس مجازبه استفاده ازشعرها وسروده ها(رمال- دعانویس، ساحر، طالع بین، عراف، فالگیر، کاهن، کف بین و …و …و…) نیستید؟». نجابت چنین بود وهست وخواهد بود!.

شرم وحیا ونجابت، حلقه مفقوده سیاست وهررهبری عقیدتی وفقاهتی ونوع مارکسیستی- آسمانی؟ جوچه در کره شمالی است. کاش سایر کُرات دیگررا… هم خبر داشتیم، کرّه وکرّه خرهایش، چگونه آوازمی خوانند!.

جهت اطلاع آقا وخانم رجوی!

فرهنگ لغت :

مترادف های رمال: دعانویس، ساحر، طالع بین، عراف، فالگیر، کاهن، کف بین.

آیا شما می دانید چه نوشته ها وترانه و سرودهای می خوانید؟. آیا معنی حرفها ( فحش ها )، به کسی که فرهنگ ترانه سرود سازمان را خلق کرده است را می فهمید؟:

«ولی باید گفت که پاچه ورمالیده تر از این” دو زرده” آن اسماعیل رمال و شرکای پلیدش بی عاطفه بی اقبال و تواب کهنه کار ، است که کارشان رله کردن استفراغات ذهنی این خائن در هم شکسته است».

آقا وخانم رجوی!

شما بگین من چی بنویسم!. من درمانده ام ازبیان وقاحت…

شما خود شاهد، شما خود داور!

بجای این اسامی که زیرش خط کشیده ام، وحسن حبیبی نوشته است. شما بگین چه اسم هایی را بنویسم، جایگزین این اسامی کنم؟، تامفاهیم ومصادیق یگانه باشند. مخاطب شما هستید، مردمان میفهمند:

«ولی باید گفت که پاچه ورمالیده تر از این« دو زرده» آن اسماعیل رمال و شرکای پلیدش بی عاطفه بی اقبال و تواب کهنه کار ، است که کارشان رله کردن استفراغات ذهنی این خائن در هم شکسته است».

سایت حقیقت مانا – سیامک نادری ۵ بهمن ۹۶