ايدئولوژی رجوی در نوک پيکان تکامل.مژگان پورمحسن

در تجربهٔ سياسی دريافته ام که آنچه در « درون» گفته و انجام ميشود با آنچه در « بيرون» ادعا يا اظهار ميگردد بسيار متفاوت و گاه متضاد است. اين واقعيت وقتی به ما ايرانيان با سابقهٔ شکست مستمر از بيگانه و به اشغال مهاجم درآمدن دائمی کشورمان ميرسد ابعاد حيرت انگيزی پيدا می کند که درک آن
برای بسياری از نظاره کنندگان ايرانی غير قابل باور و برای برخی از نظاره کنندگان خارجی غير قابل
توجيه است. به همين چهل سال اخير و به قدرت رسيدن حکومت خمينی توجه کنيد. خمينی درون در کتابهايش از اعتقاداتش چه گفته بود و خمينی بيرون در نوفل لو شاتو در حومهٔ پاريس و در زير درخت سيب چه می گفت و بالاخره خمينی در اوج قدرت سياسی و مشروعيت مذهبی چه گفت و بر کدام اساس عمل کرد؟
خمينی در قدرت هيج ربطی به چهرهٔ بيرونی زير درخت سيب نداشت ولی با خمينی درونی کتابهايش پيش از قدرت يکی و يگانه بود. خارج از شيادی اين آخوند ضد بشر، مسئوليت يک بيک ما که سواد خواندن و نوشتن داشتيم وامکان تحقيق و پی بردن به ذات آن پليد و آگاه نمودن بخصوص جوانان از خطرات يک حکومت مذهبی را دارابوديم ولی بجای اينکار ولو با يک دعای پيروزی يا يک شعار از اين روح مجسم شيطان پشتيبانی کرديم، اگر وجدانی داشته باشيم، بر گردنمان تا مرگمان سنگينی خواهد کرد.
بسياری از ما با برقراری جمهوری اسلامی و ديدن عملکرد حکومت آخوندی بسرعت و يا بمرور از آن کنده شده و به مخالفت با آن پرداختيم. تعدادی از زندانيان سياسی سابق که بنام باقيماندگان مجاهدين و فدايیان خلق شناخته ميشدند و بنيانگذاران و اعضای تعيين کننده و کيفیشان يا در زندان اعدام يا در درگيری کشته شده بودند، طی ديماه ۱۳۵۷ از زندانها آزاد شدند و به بازسازی تشکيلاتشان پرداختند.
باز نسل ما نه بر اساس درک سياسی و درست بودن تحليلها و شناخت واقعی از استراتژی و حتی شخصيت رهبران جديد اين گروهها بلکه بيشتربخاطر احترام وعاطفه به شهدای گذشته و ناشناخته! و تجربهٔ فضای سياسی بدون ترس از ساواک و بدون سلاح و زندگی مخفی، به هواداری از اين جريانات پرداختند و دهها گروه و سازمان و حزب فعال شدند. از بقيهٔ داستان می گذرم تا همين چند ماه پيش که بالاخره از پرادعاترين جريان صرفأ خارج کشوری يعنی گروه رجوی، فردی کاملا راستگو آقای سيامک نادری، خارج شده و با حفظ اصل دشمنی با رژيم آخوندی دست به واقعيت گويی « درون» ملغمهٔ رجوی پرداخت.
يکی از رازهای « درون» مترقی بودن رجوي اين است که ديدگاههای او در نوک پيکان تکامل قرار دارند.
مسلمأ در هر دستگاه عقيدتی يا مکتبی، نگاه آن مجموعه به انسان معرف پايه ای آن طرز تفکر می باشد. در کتاب گزارش به سه نسل نوشتهٔ آقای سيامک نادری که در سايت حقيقت مانا متعلق به خود ايشان قابل دسترسی و مطالعه است، ايشان از مسعود رجوی رهبر عقيدتی اين گروه نقل می کنند که مسعود رجوی مرد را « نرينهٔ وحشی متجاوز» و زن را « مادينهٔ فعل پذير مهرطلب» تعريف کرده است که اعضای گروه خودش نيز مشمول همين تعريف هستند.
من بدليل مطالعاتم در زمينه های انسانی و برخوردهايم با متفکران دارای عقايد گوناگون در رابطه با انسانها و فعالان جنبشهای مختلف به شنيدن ادعاها، نظرگاهها و تحليلهای حيرت انگيز عادت دارم ولی واقعأ تا بحال تعريفی بدين درجه مزخرف و بی معنی از مرد و زن نه خوانده و نه شنيده بودم.
رجوی مدعی است که « مشگل اصلی دوران مشگل جنسی است». اين جمله از همان « درون» به بيرون درز کرده. فرض بگيريم مخاطب صرفأ اعضای گروه خودش می باشد و جملهٔ صحيح اين بوده: عدم سرنگونی رژيم آخوندی بدست ارتش آزادیبخش ملی ايران در مشگل جنسی اعضای اين ارتش است!!!
من بدليل کنجکاوی سرکی به ارتشها زده ام و بدليل تحصيلات و علاقهٔ فردی به شناخت نيروهای چريکی و ارتشهای خلقی و نيروهای پارا ميليتر در کشورهای مختلف تحقيق و مطالعه کرده ام. باور کنيد با وجود برخورد بموارد شوک آور تا کنون، نشنيده و نخوانده ام که رهبران و فرماندهان هيچ ارتشی اعم از دولتی يا غير دولتی، شکست سياسی ـ نظامی خود را به « مشگل جنسی» اعضای خود نسبت دهند. بجای تحليل هدف سياسی خود و بازبينی توان واقعی نيروی نظامی خويش در برابر توان واقعی نظامی دشمن، بررسی نقشهٔ نظامی حمله، تاکتيک های بکارگرفته شده، تناسب سلاحهای بکار گرفته شدهٔ خودی با سلاحهای بکار گرفته شدهٔ دشمن؛ بازبينی همهٔ عوامل مربوط به جنگ صورت گرفته و در پايان عدم صلاحيت فرماندهی جنگ و تعويض وی و يا آنها رجوی چه کرد؟
پس از شکست عمليات فروغ جاويدان در مرداد ۱۳۶۷ توسط ارتش جمع آوری شدهٔ رجوی در عراق و با هدف رسيدن به تهران و سرنگون کردن رژيم آخوندی با کمک لجستيکی عراق پس از امضای قرارداد آتش بس توسط خمينی، رجوی با بی صداقتی مطلق و شارلاتانی بی نظير بجای بررسی تحليلهای سياسی اشتباهش تا نقشهٔ نظامی مسخره اش که حتی نه يک غير نظامی نه يک سرباز معمولی ممکن نبود کليهٔ نيروها را در يک خط مقابل نيروی هوايی و نيروی زمينی متشکل از ارتش و سپاه و بسيج رژيم قرار دهد و بيش از هزار و چند صد نيروی خود را به کشتن دهد. هرگز اين فرماندهٔ ترسو و جانشين
مسخره اش به اين موضوع نپرداختند که بسياری از نيروها در ساعات پيش از حمله از خارجه آمده و بدون هيچ گونه آمادگی رزمی و جنگی و حتی برخی بدون اطلاع قبلی ازهدف اعزام به عراق راهی ستون « ارتش آزاديبخش رجوی » شدند. رجوی هرگز اعتراف نکرد که مسئول تماميت اين شکست است.
حالا چنين « رهبری» را شما در نوک پيکان تکامل می بينيد؟ من به اندازهٔ درک خودم اين جمله را معنی می کنم: رجوی در نوک پيکان شکست سياسی ـ نظامی ـ اجتماعی مبارزترين نسل فداکارايران و عاشق بهروزی مردم وطنمان قرار دارد. رجوی در رأس ارتجاعی ترين تعريف از مرد و زن قرار دارد.
حال عروسک او می خواهد با آمريکا و اسراييل و عربستان در ايران رئيس جمور دمکراسی اسلامی شود! جل الخالق.

۱۷ ژوئيه ۲۰۱۸

سایت حقیقت مانا- ۲۷تیرماه ۹۷ -سیامک نادری