اسناد مواضع و سخنان مسعود رجوی در باره « رضا پهلوی» در قیام ۸۸

 

سیامک نادری

این اسناد در دو بخش  ارائه می شود:

۱- بخش اول: سند مواضع رجوی در باره رضا پهلوی در قیام ۸۸

۲- بخش دوم: اسناد مواضع و سخنان رجوی در نشست های درون تشکیلات درعراق( اشرف ) در باره رضا پهلوی در قیام ۸۸

بحش اول:

سند مواضع رجوی در باره رضا پهلوی در قیام ۸۸

متن سخنان رجوی ازکتاب:

مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی (۹) نقدینه بزرگ ملت در مبارزه آزادیبخش با رژیم ولایت

 پیام به رزمندگان ارتش آزادی
و نیروهای انقلاب دموکراتیک در سراسر میهن اشغال شده
مسعود رجوی۳۰دی ۱۳۸۸
سلسله آموزش
برای نسل جوان در داخل کشور

« …هم‌چنان‌که ضرورت فاصله گرفتن و طرد و نفی و سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه را به موسوی و کروبی می‌گوییم و به موازات همین، من آنچه را که مقتضی وضعیت و شرایط «سلطنت طلبان» است، می‌گویم. هدف این است که به‌جای این‌که سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه را از موضع دیکتاتوری نامشروع سلطنتی طلب کنند، به‌جای بازگرداندن چرخ تاریخ به عقب که البته غیرممکن است، اگر خواستند و توانستند، در ساختن آینده شرکت کنند.

[ توضیح از نگارنده : قسمت خاکستری رنگ و بولد شده متن فوق از برنامه ویدئویی که مجاهدین بر روی یوتیوپ گذاشته اند حذف شده است ، اما این متن در کتاب فوق موجود است. توضیح اینکه مجاهدین خلق نه تنها بخشی از سخنان رجوی خطاب به میر حسین موسوی را نیز از نوار ویدئویی ارائه شده از همین کتاب و سخنان رجوی را سانسور وحذف کرده اند. بلکه متن کامل سخنان رجوی نیز سانسور شده است.]

همین جا باید متذکر شوم که «رسیدگی به جرایم مسئولان رژیم خمینی (و همچنین رژیم شاه) و آمران و عاملان شکنجه و کشتار و غارت و تجاوز به حقوق مردم در دادگاههای علنی با حضور هیأت منصفه و پذیرش ناظران بین‌المللی (همراه با) تأمین اصل آزادی دفاع و حق فعالیت کانونهای وکلا» که از مصوبات شورای ملی مقاومت ایران است بحث جداگانه‌یی است. و ربطی به بحث کنونی ما ندارد. منظورم از این تذکر، ممانعت از خَلط مبحث است. در یک جمهوری دموکراتیک با یک نظام قضایی مستقل و عادلانه، هرگاه که شکایتی از کسی وجود داشته باشد، ترتیبات و پروسدور قضایی خود را طی می‌کند. بنابراین می‌خواهم روشن باشد که من در این بحث در موضع رسیدگی به شکایت یا قضاوت در مورد جرم هیچ‌کس نیستم و صلاحیت آن را هم ندارم. من در این بحث به‌دنبال سرنگونی فاشیسم دینی و آزادی خلق و میهن از چنگال استبداد و حاکمیت جمهور مردم ایران هستم و دقیقاً به همین خاطر است که می‌خواهم صراحتاً درباره آقای رضا پهلوی هم صحبت کنم.

هر چند که به‌ وضوح می‌دانم به ‌لحاظ سیاسی و در تعادل سیاسی روز، بسیاری به من انتقاد خواهند کرد که اصولاً سلطنت و سلطنت طلبی، ثقلی شایان این بحث، که خودم ۲۸سال از ورود به آن پرهیز کرده‌ام، ندارد. در پاسخ به این قبیل انتقادات بر حق، پیشاپیش به عرضتان می‌رسانم که ما مشغول یک سلسله بحث آموزشی هستیم و اجازه بدهید که من برای نسل جوان و نسل قیام، این قبیل مباحث را به قدرتوان محدود و ناچیز خود، باز کنم.

همچنین می‌دانم مورد انتقاد قرار خواهم گرفت که اگر ‌چه از بحث موسوی به‌ خاطر این‌که روی «اکران» است ناگزیر بودی، ولی در بحث سلطنت، به‌خصوص در حال حاضر، چنین ضرورتی نیست. جوابم این است که: این انتقاد به‌لحاظ سیاسی درست است اما اگر باور کنید، حرکت کردن با «موج» و «اکران» شرط انصاف و سزاوار ما نیست. بگذارید مسأله را تا عمق آن برویم و اگر ضرری هم به‌لحاظ سیاسی دارد، تقبل کنیم تا نسل قیام بداند و مردم ایران قضاوت کنند.

همه حرف را هم رک و روشن و عاری از هر گونه ابهام برای ثبت در سینه تاریخ به مسئولیت خودم می‌گویم. می‌دانم که پیشنهاد مشخصی که ارائه خواهم کرد، برای مجاهدین و دیگر اعضای شورای ملی مقاومت ایران غیرمترقبه و گزنده است. از نظر سیاسی باعث بل گرفتن رژیم و لجن‌پراکنیها و بهانه‌گیریهای بسیار علیه ما خواهد شد.

***

مسعود رجوی ـ درباره سلطنت و آقای رضا پهلوی

صراحتاً می‌گویم که پشت کردن به دیکتاتوری و بازگشت به جبهه مردم ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی و استقرار حاکمیت مردم ایران، به‌جای حاکمیت شیخ و شاه، نه فقط آقایان موسوی و کروبی و امثال آنها، بلکه آقای رضا پهلوی را هم اگر بخواهد و اراده کند و اگر بتواند موانع این امر را کنار بزند، شامل می‌شود. هر چند که به ما ربطی ندارد و به میل و خواست خود او مربوط می‌شود. اما من حرف را می‌گویم، خواه از سخنم پند گیرد یا ملال…

اول نکات لازم را رو به همین مجاهدین و دیگر اعضای شورای ملی مقاومت ایران و هواداران و پشتیبانان آنها و هموطنان می‌گویم:

اول این‌که، رضا در زمان انقلاب ضدسلطنتی ۱۸سال داشته و تا آنجاکه من می‌دانم شخصاً مرتکب جرم و جنایتی از نوع کارهای پدر و پدربزرگش در داخل ایران نشده است. وانگهی گناه پدر را که به پای پسر و همچنین گناه پسر را که به پای پدر نمی‌نویسند مگر این‌که کسی اعلام جرم مشخص کند و دادگاه قضاوت کند. آخر مگر ما باید گناهان رضاخان سردار سپه و گناهان خمینی را به پای نوه‌های آنها بنویسیم؟

دوم این‌که، برخلاف مجاهدین و برخی اعضای شورای ملی مقاومت که از کپی‌برداری سهل و آسان رضا پهلوی درمطبوعات و رسانه‌های غربی یا فارسی زبان از برخی مواضع و تعابیر مقاومت ایران، مانند راه‌حل سوم بدون ذکر منبع و مرجع ناراحت می‌شوند، من نه فقط بدم نمی‌آید، بلکه خوشم می‌آید. یک ضرب‌المثل عربی می‌گوید: ببین چه می‌گوید، نبین که می‌گوید…

بهمین خاطر در مورد خودم چنان‌چه حرف مثبت و مفید و قابل استفاده گفته باشم، ذکر بدون منبع آن را برای همه نه فقط مجاز، بلکه موجب سپاس و قدردانی می‌دانم.

آخر مگر تقلید از کار خوب و تکرار حرف درست، بد است که ناراحت بشویم؟ اگر نظر مرا بخواهید من دلم می‌خواهد که ایشان، از سایر کارهای مجاهدین در قبال خمینی و خامنه‌ای و حتی پدر خودشان هم سرمشق می‌گرفتند. چنان‌که بعداً خواهم گفت، دلم می‌خواهد برچسب تروریستی علیه مجاهدین را هم که همه می‌دانند در حمایت از رژیم ولایت‌فقیه بوده است، قویاً و قاطعانه محکوم می‌کردند. دلم می‌خواهد که رسماً و علناً هر گونه داعیه سلطنت را هم کنار می‌گذاشتند و همه موانع و کاسه‌های داغتر از آش سلطنت طلب را کنار زده و در خدمت و یاری به جبهه مردم ایران، اعلام می‌کردند که خواهان یک جمهوری دموکراتیک و مستقل مبتنی بر جدایی دین از دولت و نفی تام و تمام رژیم ولایت‌فقیه و سرنگونی آن هستند. در این‌صورت به‌راستی چه نام نیکی از خود به‌جا می‌گذاشت.

سوم این‌که، اگر نظرمرا بپذیرید درست این است که او را در این مقطع تاریخی در برابر وظایفش قرار بدهیم و این‌که چه باید بکند و چه می‌تواند بکند که تا کنون نکرده است. بگذارید او هم آزمایش خودش را از سر بگذراند. هم‌چنان‌که در مورد موسوی و کروبی و سایرین هم بلااستثنا همین را می‌گوییم. هم‌چنان‌که در مورد وظایف همه آنهایی که در داخل یا خارج این رژیم و در داخل یا خارج ایران هستند نیز همین را می‌گوییم.

***

اما پیشنهاد مشخص من به آقای رضا پهلوی، اگر مانند برخی جناحهای رژیم ولایت‌فقیه گمان نکنید که سودای فردی و گروهی یا قصد سوء دارم، این است که اگر بخواهید می‌توانید در این مقطع حساس و تاریخی، خدمت بزرگی به آزادی وطنتان بکنید. اعلام کنید:

داعیه سلطنت ندارید و آن را بر هیچ‌کس دیگر هم نمی‌پسندید و خود را ملتزم به یک جمهوری دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت با نفی کامل نظام ولایت‌فقیه و ضرورت سرنگونی آن می‌دانید. رو در رو و برخلاف فاشیسم دینی حاکم برایران، برچسب ناحق تروریستی بر مبارزان راه آزادی وطن خود، به‌ویژه سازمان مجاهدین خلق ایران و مجاهدان اشرف را محکوم می‌کنید. علاوه بر این عموم هموطنان خود را به همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی و به دور ماندن از هر نوع استبداد دیگر تحت هر عنوانی، فرا می‌خوانید…

من به‌خوبی به‌یاد دارم که روزی خمینی با اهانت به شما گفت: برو درسَت را بخوان و منظورش این بود که گرد سیاست نچرخید. حرف من معکوس خمینی است. از قضا با اعلام آنچه گفتم، من خواهان حداکثر فعالیت شما علیه رژیم ولایت‌فقیه البته درجاده جمهوری و آزادی و استقلال مردم ایران و خواهان بازگشت شما از جبهه دیکتاتوری سلطنتی به جبهه مردم ایران هستم. در آن‌صورت اگر مایل باشید، خواهید توانست در انتخابات ریاست‌جمهوری هم شرکت کنید. اما لازمه آن، که به سود خود شما هم هست، قبل از هر چیز کسب مشروعیت برای کَنده شدن از گذشته و گام نهادن و حرکت به‌سوی آینده از طریق پیشنهاد مشخصی است که ارائه کردم والا چیزی جز درجا زدن در گذشته باقی نمی‌ماند.

***

مجاهدین و مقاومت ایران و رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، بارها قدردانی خود را از همدردی و تلاش عموم هموطنان و جریانها و گروهها و شخصیتها در قبال حمله و کشتار و گروگانگیری ۶و ۷مرداد در اشرف، ابراز کردند.

چندی بعد از وقایع اشرف و تحصن و اعتصاب هموطنانمان، مطلع شدم آقای رضا پهلوی چندین نوبت، به طرق مختلف ابراز همدردی کرده و در محکوم کردن این کشتار و جنایت، اطلاعیه هم صادر نموده که شایان تشکر است.

واقعیت این است که به‌خاطر دست بستگیها و همچنین سوء استفاده‌های سیاسی طرفهای گوناگون، هم‌چنان ‌که تا امروز نمی‌شد از کمکهای مالی مهندس بازرگان قدردانی و یادآوری کرد، ما و به‌ خصوص خود من، تشکرهای زیادی به بسیاری کسان از بابت همدردی یا ابراز لطفشان در مقاطع مختلف بدهکارم و خودم هم نمی‌دانم که در چه زمانی می‌توانم و باید بر زبان بیاورم.

دو نمونه در همین باره می‌گویم: یکی درباره دکتر امینی و دیگری درباره دریادار مدنی و نامه‌های تسلیت‌شان به من در ۱۹بهمن به‌خاطر شهادت اشرف و موسی است، که در آنزمان ناگزیر بی‌جواب گذاشتم. زیرا هر گونه جواب در بهمن ۱۳۶۰به سوء تعبیرهای جدی سیاسی منجر می‌شد.

حالا بنگرید که در سال ۱۳۶۰، فداکاریهای مجاهدین و تأثیر شهادت اشرف و موسی و رود خونی که در آنزمان خمینی به‌راه انداخته بود، باید به کجا رسیده باشد، که حتی کسی با سوابق دکتر امینی را، به نگارش چه تسلیتی و ادا کردن چه گواهی و شهادتی واداشته است. در این‌جا خوب می‌توان حتی در قیاس با امینی، درجه سبعیت و سنگدلی رژیم ولایت و کارگزارانش را هم دریافت. گوش کنید:

«خدمت آقای مسعود رجوی مشرف است»

«هو

آقای عزیزم

در این موقع که عده‌یی از همرزمان جنابعالی به‌خصوص همسرتان جان خود را در راه مبارزه با رژیم فعلی ایران از دست داده‌اند- قطع نظر از اختلاف‌نظر در مشی سیاسی، چون در وطن پرستی جنابعالی و همرزمانتان تردید ندارم به نوبه خود به‌عنوان یک نفر هموطن در عزای جنابعالی شریک می‌شوم و از صمیم قلب مرتبت تسلیت خود را به تمام خانواده‌های عزا به‌خصوص جنابعالی تقدیم می‌دارم و از خداوند متعال سلامتی و بقای عمر و موفقیت عالی را خواستارم.

دکتر امینی

پاریس ۱۱فوریه ۱۹۸۲»

***

اینهم نامه تسلیت دریادار مدنی وزیر دفاع بازرگان و یکی از کاندیداهای دور اول ریاست‌جمهوری در سال ۵۸که اگر درست به‌یادم مانده باشد، ۳-۴میلیون رأی آورد. قبل از ارائه این نامه، که باز هم گواهی می‌دهد، مجاهدین تا کجا درآرمان خود صدق و فدا داشته‌اند، یادآوری می‌کنم که نامه‌نگاریهای مخفیانه بنی صدر به خمینی، و مدنی به رفسنجانی در سال ۶۳، و بیانیه شورای ملی مقاومت در این‌باره، در فصلهای قبلی از نظرتان گذشت. باز هم دقت کنید که تفاوت بین همین دریادار مدنی با رژیم و جناحین آن تا کجاست. این نامه‌ها را از این بابت ارائه می‌کنم که نسل جوان در ماهیت و عملکرد رژیم ولایت‌فقیه، به جدّ تحقیق و تدقیق کند.

«۱۹بهمن۱۳۶۰

برادرگرامی آقای مسعود رجوی

از خبر جانگَزای حمله به یکی از مراکز سازمان مجاهدین خلق اطلاع حاصل و بی‌نهایت متأثر شدم. شهادت مجاهدین لایق موسی خیابانی و همسرشان و خانم اشرف ربیعی همسر رزمنده شما و گروهی از اعضای سازمان مجاهدین به‌دنبال دیگر شهدای راه وطن به‌دست مزدوران جمهوری به‌اصطلاح اسلامی، خون در دل آزادیخواهان و عدالت جویان نشانیده است.

ضمن ابراز همدردی، برای شما آرزوی تحمل می‌کنم و به سازمان مجاهدین خلق تسلیت می‌گویم.

به حول و قدرت الهی و با اتکا به نیروهای رزمنده و زوال‌ناپذیر ملت و در سایه همسبتگی نیروهای معتقد به دموکراسی، انقلاب و جمهوری، بی‌گمان، بنیاد ستم واژگون و حکومت حق جانشین خواهد گردید.

با آرزوی پیروزی و موفقیت ملت ایران سید احمد مدنی»

مسعود رجوی ـ استراتژی قیام و سرنگونی (۱۰) اشرف کانون استراتژیکی نبرد

مسعود رجوی ـ فصل دهم: شناخت و تعریف رژیم دجال و ضدبشری ولایت‌فقیه

 

گفتیم که «جبهه خلق» یا «جبهه مردم ایران» اکنون در رژیم ولایت‌فقیه، با شاخص و معیار «سرنگونی»، همان جبهه سرنگونی استبداد مذهبی برای استقرار حاکمیت جمهور مردم ایران تعریف می‌شود.

درباره گرایشها (تمایلات) و خصایص اپورتونیستی و بارز شدن ماهیتهای ارتجاعی در درون جبهه خلق به اختصار اشاره کردم.

اکنون می‌خواهیم ببینیم رژیمی که جبهه خلق می‌تواند و باید آن را سرنگون کند و مانع اصلی پیشرفت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم ایران است، چیست و کیست و چگونه تعریف می‌شود.

شناخت این رژیم و کارکردهای ویژه آن، لازمه مبارزه و سرنگونی آن است. هگل که متفکری بزرگ و در فلسفه سیستم‌ساز بود، یکبار گفت: فهمیدن، پذیرفتن است…»

هیچ چیز قوی تر از بکارگیری سخنان رجوی در نقد و تناقض و دوگانگی های رجوی نبوده ونیست. مسعود رجوی در ادامه بحث فوق گفته است:

 

« یک تعهد مشخص

فراخوان و پیشنهاد و آنچه درباره بازگشت به جبهه مردم ایران گفتم، هر چند به اقتضای وضعیت و آرایش سیاسی موجود با اسامی مشخص همراه بود اما اختصاصی نیست بلکه فراگیر است.

به دیگران هم در این آزمایش تاریخی خوشآمد می‌گوییم. می‌گوییم که اگر راست می‌گویند، گریبان مجاهدین را رها نموده، یقه ملا را بچسبند. این را هم اول به خودمان می‌گوییم که هرگز و هیچ‌گاه شروع کننده خصومت و ضدیت و تعارض با احدی غیر از دیکتاتوریهای شیخ و شاه نبوده‌ایم. اغلب تا مدتهای مدید فروخورده‌ایم تا وقتی که طرف مقابل از حد گذرانده باشد، به‌نحوی که اگر به جوابگویی نمی‌پرداختیم، دیگر ضعف و ذلت تلقی می‌شد. و هیهات منّا الذله…»

حذف و سانسور در سایت های مجاهدین خلق

همچنانکه بخشی از سخنان رجوی در باره رضا پهلوی در سایت های و نوشته های مجاهدین خلق سانسور وحذف شده اند، پیش از این نیز طی مقاله ای از حذف و سانسور سخنان و مواضع رجوی در سال ۱۳۸۸ در باره « میرحسین موسوی» را ارائه دادم: «‌ اسناد «مواضع و حذف سخنان رجوی درباره موسوی»،  تهمت علیه مصداقی و تهدید ۱۰۴ روشنفکر »( ضمیمه ۱). متأسفانه سازمان مجاهدین خلق بسیاری از اسناد و مدارک موجود در سایت های خود را حذف و از دسترسی مردم و افکار عمومی خارج ساخته است، زیرا هر یک از این آنها خود سندی گویا بر سیاست های و عملکرد مجاهدین خلق است.

بخش دوم:

اسناد مواضع و سخنان رجوی در نشست های درون تشکیلات درعراق( اشرف ) در باره رضا پهلوی در قیام ۸۸

در همین رابطه پیام زمستان سال ۸۸ و اوج گیری قیام در ایران، پیام رجوی به رضا پهلوی و پیش کش کردن رهبری مقاومت و مبارزه و همچنین کنار کشیدن خود از رهبری و پرداختن به ادامه کار ایدئولوژیک و تکمیل کردن کتاب « تبیین جهان» که آرزو های خود یاد می کرد و همچنین اکتفا کردن به چادر زدن در خاوران( سنگ مزار اعدام شدگان بدست رژیم جمهوری اسلامی)… همین معنا ومفهوم را دارد. درواقع پیام رجوی به شخص رضا پهلوی نیست. مخاطب و گیرنده اصلی پیام، امریکاست که در حمله به عراق و سرنگونی صدام، بدست امریکا و نیروی ائتلاف، برغم بمباران قرارگاهها و از جمله مکان استقرار رجوی و کشته ها و مجروحین و آوارگی در کوه و دشت ها و خلع سلاح مجاهدین خلق ومحاصره قرارگاه اشرف و بازداشت آنها تا تعیین تکلیف موقعیت و استاتوی قانونی مجاهدین خلق درعراق!، رجوی با این موضعگیری سعی در سازش و نرمتر کردن سیاست امریکا در قبال خود را دارد، بویژه آنکه برخلاف اروپا که در بهمن ۱۳۸۷ مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج ساخت، مجاهدین خلق کماکان در لیست تروریستی امریکا قرار داشت. زیرا رجوی، رضا پهلوی را کاندید و مهره ی مورد نظر امریکایی ها و « بورژوازی وابسته» برای آینده حاکمیّت ایران می دانست. پیام به «رضا پهلوی» درواقع یک چشمک و چراغ مشخص به امریکایی ها بود، تا به شخص رضا پهلوی!. تا بدین طریق با با اعلام کنار کشیدن خود از ادعای رهبری مبارزه و اپوزیسیون، استمرار حضور مجاهدین خلق در عراق، نزد امریکایی ها را برجسته و تضمین نماید، و حتی برای پیشبرد این امر دست به همکاری های وسیعی با ارتش امریکا در عراق زد…که در این سطور امکان پرداختن به آن نیست.

برغم اینکه رجوی تا روزهای پایانی حاکمیّت صدام، با غرور و افتخار در همپیمانی با شخص صدام، یک سیّدالرئیس ( صدام حسین)می گفت و ده سیّد الرئیس ازدهانش می ریخت!. و در چنین مواقعی تُن صدایش را تغییر میداد و سر و سینه را راست می کرد و سرش را به عقب می گرفت و صورتش را به سمت راست متمایل می ساخت و بادی به غبغب می انداخت …امّا هنوز صدام دستگیر واعدام نشده، رجوی پیشاپیش یک لگدی به قبری که هنوز همپیمان پیشین (صدام ) درآن جا نگرفته بود، زد و درهمان اوّلین پیام پس از سرنگونی صدام با تغییر موضع و تلطیف بیان نسبت به مواضع پیشین که امریکا را دشمن می شمرد، اینبار طی یک پیام به اعضا مجاهدین خلق با احترام کامل امریکا را«صاحبخانه جدید» معرفی کرده و مواضع و خط « موازی با امریکا» کار کردن را در دستورکار روز مجاهدین خلق قرار داد؟ ( اگر چه با توجه به بمباران و کشته ها و مجروحین و…این موضع جدید با واکنش و شوک اعضای مجاهدین خلق مواجه شد، و سپس اعضای بُهت زده، غرور و اعتماد بنفس و خنده بر چهره شان ماسید…). زیرا رجوی می خواست بدینوسیله زمینه های حضور مجاهدین خلق درعراق بلحاظ استراتژیکی تداوم داشته باشد، و از سوی دیگراز طریق مسئولین ارشد سازمان مجاهدین برای اعضای خود بر ضد گذشه و « دوران صدام» عنوان می کرد :« صدام ۱۵-۱۰ سال ما را در عراق قفل کرده بود و مانع سرنگونی رژیم شده بود و اکنون با رفتن صدام دست ما بازشده است.»؟ این درحالی بود که رجوی سالیان عراق را بهترین و مناسب ترین مکان برای تشکیل ارتش آزادیبخش و انجام عملیات از « جوار خاک میهن» نام میبرد …»

واکنش اعضای سازمان مجاهدین در اشرف نسبت به این پیام رجوی و پیش کش کردن رهبری به رضا پهلوی چیزی جز ابهام و سردرگمی، تناقض و حسّی از پوچی نابودی اینهم سالیان بودن در اشرف و عراق و محاصره و محدودیت و ریختن خون یارانشان … نبود و در واقع آه از نهاد این دسته از اعضا که از قضا بیشتر هم خودشان را نزدیک به رجوی نشان می دادند برآمد و در مواردی درهم ریختن فضای روحی و روانی اعضا و حتی مویه و گریه و زاری اعضا را شاهد بودیم … شبیه فضای خانواده و کودکانی که پدر مادرشان مُرده بود. زیرا رجوی گفته بود: برای همیشه از رهبری کنار خواهد رفت…»( اگر چه بعضی از اعضا که مخالف رجوی بودند همین را دستآویز طلب کاری از رجوی و تشکیلات ساختند…و یا عده ای معدود همین اشک ریختن برای رجوی را زمینه ای برای نشان دادن نزدیکی و دلسوزی نسبت به رهبری ( رجوی) قرار دادند، تا در تشکیلات مجاهدین از حاشیه امنیّت برخوردار باشند و مسئولین بر آنها سخت نگیرند. در واقع تشکیلات مجاهدین سرشار از تناقضات درهم پیچیده اینچنینی است اما هنر رجوی، سرگرم کردن همین اعضا در تونل پایان ناپذیر همین تناقضات همه جانبه…و درگیر نگاه داشتن آنها در مواجه با آن است.

در چنین شرایطی رجوی ناگزید شد در مواجه با این واکنش اعضا…، اهداف و نیّات پنهان نامه اش را درنشست و پیام عمومی به اعضا در قرارگاه اشرف توضیح داد وهمه مطمئن شدند و پیام او را شنیدند که: «این عمل صرفاً یک اقدام «سیاسی» بوده،‌ و همگان را و آندسته که اشک ریخته بودند( با اشاره به این افراد…با خنده و تمسخر به پیامی که جنبه سیاسی داشته مورد سوال قرار داد که فکر می کردین من کجا رفتم؟، من همین جاهستم ) و خاطر جمع ساخت که به هیچ وجه کنار رفتن او به واقعیّت نخواهد پیوست…. و ما در جای خودمان هستیم و کنار نخواهیم رفت… و این تنها یک مانور سیاسی بود»، کما اینکه به مجلس خبرگان رهبری نامه نوشت و سلام داد و… به خامنه ای و رفسنجانی نامه نوشت و راه حل نشان داد؟. قیام ۸۸ نیز یکی از پرتناقض ترین دوره های تشکیلات مجاهدین خلق پس از خلع سلاح مجاهدین توسط امریکا از پرتناقض ترین مسائل در زمینه سیاسی استراتژیک و متکی بود ن به یگانه راه حل مبارزه ( ارتش آزادیبخش ) درمیان اعضای مجاهدین بود که تمام بافته های پیشین رجوی نقش بر آب شده بود.

حقیقت چیست؟

رجوی در طی این سالیان در نشست های عمومی پیش از قیام ۸۸ بارها رضا پهلوی را «نیم پهلوی»، و با لحن تمسخربا کسر ب «بِچه‌ٔ شاه» یا «طولهٔ شاه» نام می برد. ویا حتی به هنگام عصبانی بودن او را « کُره خر» خطاب می کرد…همین اشارت کافیست، تا مخاطب اصلی پیام سال ۸۸ به رضا پهلوی( امریکا) فهمیده شود. و اینک جنگ مغلوبه شده و رجوی در کُرنر قرار داشت و از حضور در میدان و مبارزه و کف خیابان و حضور مردم حذف شده…و به این دلیل حتی دست به دامان میر حسین موسوی و کروبی نیز شده بود(۲). سیرحوادث نشان میدهد که در پراتیک و عمل که ملاک حقیقت است هرچه سالیان می گذرد رجوی از جاده مبارزه خارج شده و به سمت شانه خاکی جاده میل کرده و سپس از حاشیه جاده نیز عبور کرده و در سراشیب سقوط و فاصله گرفتن از مبارزه و مردم برای آزادی، دمکراسی، سکولاریسم و پلورالیسم قرار دارد.

توضیح:

آنچه در این کتاب« استراتژی قیام و سرنگونی » و سخنان مسعود رجوی در باره رضا پهلوی آمده است، و قسمت هایی از آن سانسور شده است، اما در سند ویدئویی که مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۸ بر روی یوتیوپ گذاشته اند، اساساً بصورت کامل قسمت سخنان رجوی در باره رضا پهلوی حذف شده است. زیرا مجاهدین خلق در سال ۹۲از لیست تروریستی امریکا از عراق خارج شده و سپس در سال آذرسال ۱۳۹۷با ابلاغ امریک توسط جان مک کین، مشخص شد که می بایست عراق را ترک کرده و تمام اعضای سازمان به آلبانی بروند، و دیگر نیازی به دلجویی از امریکا نیست و شعارهای قیام دیماه۹۶ و آبان ۹۸ محلی از اعراب برای مسعود رجوی باقی نگذاشته است.

اینک اگر با اغماض حتی بسود رجوی فرض کنیم ارتش آزادیبخش در عراق حکم« اسب» برای رجوی را داشته است، باید گفت که رجوی اسب را در آلبانی جا گذاشته و در آلبانی پی نعلش می گردد. و در این تعادل قوا با توجه به شناخت رجوی بهتر می توان مواضع اخیر او را در باره رضا پهلوی و سایر جریان ها و افراد را تحلیل و بررسی کرد.

استراتژی قیام و سرنگونی سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور مسعود رجوی ۳۰ دی ۱۳۸۸ – قسمت نهم

لینک ویدئوسانسور شده ضمیمه است:

https://www.youtube.com/watch?v=Jw9FRhoNebU&feature=emb_logo

 

ضمائم:

۱) اسناد «مواضع و حذف سخنان رجوی درباره موسوی»،  تهمت علیه مصداقی و تهدید ۱۰۴ روشنفکر

https://haghighatemana.com/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B6%D8%B9-%D9%88-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%88/

۲) اسناد «مواضع و حذف سخنان رجوی درباره موسوی»،  تهمت علیه مصداقی و تهدید ۱۰۴ روشنفکر

https://haghighatemana.com/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B6%D8%B9-%D9%88-%D8%AD%D8%B0%D9%81-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%88/