آزادی بیان منتقدین و مخالفین، ضرورت یک مبارزه دمکراتیک است

 

حنیف حیدر نژاد

هم میهنان، آزاداندیشان،

حکومت اسلامی حاکم بر ایران از آغاز کسب قدرت، اقدام به سرکوب آزادی های فردی، سیاسی و اجتماعی کرد. دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام مخالفین فکری، عقیدتی و مخالفین سیاسی، سرکوب رسانه ها و تعطیلی احزاب سیاسی یا بستن انجمن های صنفی و مدافع حقوق بشر، بویژه سرکوب آزادی های فردی و اجتماعیِ زنان، از جمله این اقدامات بود که هنوز هم ادامه دارد.
خمینی قبل از کسب قدرت، فریبکارانه از آزادی و از ایجاد یک دمکراسی “مثل فرانسه” سخن می گفت، پس از کسب قدرت اما، مرزهای باور نکردنی در دروغ و جنایت را پشت سر گذاشت. میراثی که هنوز توسط خامنه ای و دیگر رهبران این نظام، روز و شب ادامه داشته و ایران را به ویرانی و مردم ایران را به شومترین سرنوشت دچار کرده است.
آنچه که خمینی در تبلیغ و گسترش آن کوشید و خامنه ای و نظامش آنرا ادامه داد، جا انداختن ارزش هائی ضد انسانی و ضد ایرانی بود. اسلام شیعی، خرافات و شریعتِ بر گرفته از این ایدئولوژی، آبشخور دستگاه قانونگذاری و برنامه های آموزشی و  تربیتی شبانه روزی این حکومت شد. این ارزش ها در ضدیت آشکار با منافع ملی ایران و ایرانیان، در تقابل آشکار با ارزش های حقوق بشریِ جهانشمول و در ضدیت با روابط و مناسباتِ مدرنِ حاکم بر جهان امروز قرار دارد.
به باور ما، یک شرط لازم برای تحقق یک ایرانِ آزاد و دمکراتیک در مبارزه با نظام “جمهوری اسلامی” و یک شرط مهمِ تضمینِ ایرانِ آزاد و دمکراتیکِ پس از “جمهوری اسلامی”، حضور آندسته از نیروهای سیاسی در میدان مبارزه می باشد که با ارزش هائی که خمینی و نظامش آنرا نمایندگی می کنند، در تضاد باشند.
مخالفت با “جمهوری اسلامی” با انگیزه یا با هدفِ کسبِ قدرت سیاسی، برای تغییر وضعیت سیاسی در ایرانِ امروز کافی نبوده، بلکه مهم باور و پایبندی به اصول دمکراتیک در صحنه فعالیت و مبارزه سیاسی می باشد. در اولویت قراردادن منافع ایران بر هر چیز دیگر، پایبندی به ارزش ها و معیارهای حقوق بشری، از جمله در برخورد با مخالفین فکری و سیاسی، شفافیت، پاسخگوئی به افکار عمومی و رسانه های آزاد، باور و پایبندی به اصل تفکیک قوا، حاکمیت قانون، جدائی دین و مذهب از حاکمیت، برخی از مهمترین اصول و ارزش هائی می باشند که نیروهای سیاسی مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی باید در عملِ امروز خود، وفاداری به آن را نشان دهند.
برخی از امضا کنندگان این بیانیه سابقه همکاری، عضویت، یا حمایت از سازمان های سیاسی مختلف، از جمله “سازمان مجاهدین خلق ایران”(سازمان مجاهدین) و “شورای ملی مقاومت ایران” (شورای ملی مقاومت)را دارند. این پیشینه، گاه به نزدیک چهل سال می رسد. تجربه عملی برخی از ما با سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت که در برخی موارد همراه با تصدی مسئولیت هائی بوده است، نشان داد که این سازمان به منافع ملی ایران توجه نداشته و رضایتِ “رهبری عقیدتی”، که معادل همان ولایت فقیه در جمهوری اسلامی می باشد را بالاترین ارزش می داند.
این تشکیلات، به آزادی اندیشه و بیان اعضا خود وقعی نمی گذارد. منتقدین، مخالفین و جداشدگان از خود را با هتاکی و اتهامات بی پایه و اساس مورد تهدید قرار داده و بر علیه آنها حکم صادر می کند، فاقد هر نوع شفافیت بوده و از پاسخگوئی به رسانه های آزاد خودداری می کند. رهبری فردی، کیش شخصیت و روش های توتالیتاریستی حاکم بر این سازمان، ضدیت با ارزش های دمکراتیک و حقوق بشری، از جمله دلایلی بود که بسیاری از ما را ناگزیر به جدائی از این تشکیلات کرد. چنین بود که آندسته از جداشدگانی که بر دشمنی با جمهوری اسلامی وفادار بودند، تلاش کردند تا پس از قطع ارتباط با این سازمان، در حد امکانات و توانمندی های فردی خود، مبارزه با “جمهوری اسلامی” را ادامه دهند.
سازمان مجاهدین خلق از همه روش های ممکن برای خفه کردن صدای منتقدین، مخالفین و جداشدگان از خود، استفاده می کند. این سازمان با صرف انرژی و هزینه های هنگفت به کار تبلیغاتی سیستماتیک و ترور شخصیت آن دسته از جداشدگان که با جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، پافشاری می کند. “گناه” نابخشودنی آنها این است که بطور علنی سیاست های رهبری این سازمان را مورد نقد قرار می دهند. حتی مسعود رجوی رهبر این سازمان، تا مرز تهدید به مرگ و حذفِ فیزیکی جدا شدگان نیز پیش رفته است.
تجربه مبارزه با نظام فریبکار جمهوری اسلامی به ما می آموزد که نقد روزمره سیاسیِ صاحبانِ قدرت، چه در حاکمیت، یا آنزمان که یک نیروی سیاسی هنوز حاکمیت را کسب نکرده است، یک ضرورتِ مهم برای مبارزه دمکراتیک در یک جامعه آزاد می باشد. همین کمبود در چهار دهه پیش، باعث شد تا خمینی بر ناآگاهی مردم سوار شده و آنان را فریب دهد.
این حق ایرانیان است تا از دیدگاه های افراد و شخصیت هائی که از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت جدا شده اند، مطلع و آگاه شوند. شگفتا سازمانی که هنوز در معرض کسب قدرت هم قرار ندارد، کلیه ارزش های دمکراتیک و حقوق بشری را زیر پا له می کند و مانعِ ابرازِ نظرِ آزادِ منتقدینِ خود می شود. آیا چنین سازمانی، با چنین تفکر و رفتاری شایستگی حضور در معادلات سیاسی برای ایران فردا را دارد؟

سازمان مجاهدین در توجیه بی عملی و شکست های استراتژیک پی در پی، در رسانه های مختلف خود، از جمله “سایت همبستگی ملی” و تلویزیون “سیمای آزادی”، بطور سیستماتیک به توهین و اتهام زنی و پرونده سازی های بی پایه و اساس بر علیه آندسته از منتقدینی که با جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، می پردازد. از جمله آنان: خانم ها: عفت اقبال، مهناز قِزِللو، فرشته هدایتی و آقایان: ایرج مصداقی، اسماعیل وفا یغمائی، امیر وفا یغمائی، محمد رضا روحانی، دکترکریم قصیم، “همنشین بهار”، سعید جمالی، رضا گوران، سیامک نادری، حنیف حیدرنژاد، و سعید بهبهانی مدیر تلویزیون “میهن تی وی”. در این میان ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمائی آماج اصلی این تهاجمات بوده اند. (لینک برخی موارد، در پایان این اطلاعیه آورده شده است.)

فرهنگِ نوشتاری مجاهدین عاری از نُرم های حقوقی و سیاسی و به دور از منطق و استدلال، مملو از کلمات و واژه های رکیک و مشمئز کننده و اغلب با لحنی لُمپنی می باشد. در برخی موارد، از افراد خانواده نیز بر علیه مخالفین و منتقدین استفاده شده است.
اقدامات سازمان مجاهدین خلق علیه منتقدین و جداشدگان از این سازمان و شورای ملی مقاومت، تجاوزی آشکار به آزادی اندیشه و بیان است. این هشداری جدی در مورد روش های ضد دمکراتیک این سازمان می باشد که می تواند، فراتر از جداشدگان و  منتقدین این سازمان، امروز یا فردا، هر فرد یا نیروی دیگر را نیز هدف قرار دهد.
اقدامات این سازمان در بسیاری موارد تداعی کننده همان روش ها و ارزش های حکومت اسلامیِ حاکم بر ایران است. چیزی که مردم ایران در ۴۱ سال گذشته آنرا پس زده و با آن مبارزه می کنند.
اگر خمینی بعد از کسب قدرت، ماهیت سرکوبگر خود را نشان داد و تا مردم بخواهند واقعیت را ببینند، حاکمیت شوم خود را بر سر مردم ایران آوار کرد، سازمان مجاهدین، در شرایطی که هنوز در تبعید است، با سرکوبِ درون گروهی، زندان و شکنجه اعضا خود و با اتهام زنی به مخالفین و منتقدین خود، نشان داده که روی دیگرِ سکۀ ولایت فقیه می باشد. روشنگری در مورد ماهیت این سازمان، یک ضرورت سیاسی در روند مبارزه برای یک ایران آزاد می باشد. این حق مردم ایران است که با چشم باز نیروهای مدعی “آلترناتیو”ی را بهتر بشناسند. منتقدین و مخالفینِ مدعیانِ قدرت باید بتوانند در امنیت و به دور از تهدید و توهین و اتهام زنی، دیدگاه های خود را آزاد بیان کنند.
ما، با گرایش های فکری و سیاسی گوناگون، در حمایت از این بیانیه و در دفاع از حق آزادی بیان، تاکید می کنیم؛ سازمان مجاهدین باید از ترور شخصیتِ مخالفین خود دست برداشته و در شفافیت کامل به سوالات و انتقادات بیرون از خود پاسخ داده و درب خود را بر روی رسانه های آزاد باز کند. اینگونه است که می توان از فریبکاری و از تکرار فاجعه خمینی دیگری جلوگیری کرد.
24 اردیبهشت 1399/  13 مه 2020
امضا کنندگان:
حمید اشتری انگلستان
مینو الوندی آلمان
عفت اقبال  فرانسه
محمد تقی اخلاقی  
سیامک الیاسی سوئد
رضا اخگر  
محمود بدری سوئد
فرامرز بهار فرانسه
سیفی بهپوری کانادا
مجتبی بیدقی  هلند
عاطفه بانکی نروژ
احمد جوشن  
نریمان حیدری سوئد
فرحناز حیدری آلمان
منیژه حبشی ایالت متحده آمریکا
حنیف حیدرنژاد آلمان
بینا حجازی  
مهدی  دربهانی  
غلامرضا دهقان انگلستان
کتایون رزمجو کانادا
محمد رضا روحانی  
جواد ریاحی انگلستان
مجتبی زرگر آلمان
مختار شلالوند  
بهزاد صمیمی آلمان
ماریه صدرنیا استرالیا
سیما صدر  
نازیلا طوبائی ایالات متحده آمریکا
نینا طوبایی کانادا
کاوه عبدلی ژاپن
محسن غفاری آلمان
کریم قصیم آلمان
مهناز قِزِللو سوئد
رضا گوران سوئد
بیژن لاهیجی آلمان
ایرج مصداقی سوئد
شمسی مشکوری استرالیا
علی مقصودی فرانسه
لشکر میربلوچ  
محمد مروج آلمان
علی موسوی (مجید بیدار) سوئد
ثریا ندیم پور سوئد
سیامک نادری آلمان
طاهره نبی بخش دانمارک
آناهیتا ویشگاهی سوئد
شراره ویشگاهی سوئد
اسماعیل وفا یغمائی فرانسه
امیر وفا یغمائی سوئد
علی اصغر یوزمند سوئیس
“همنشین  بهار” 

حقیقت مانا